معرفی وبلاگ
یکی از عوامل حفظ تعادلات تصمیمگیری و عملکرد صحیح دور از خطاهای مشکل ساز یادداشت است .
دسته
یادداشت
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 73966
تعداد نوشته ها : 54
تعداد نظرات : 7
مناجات منظومه امام علي عليه السلام

دریافت کد نوا
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
شناخت دشمن یک موضوع فطری ست که حتی حیوانات این مهمرا فطرتا میدانند و آفریدگارشان این شناخت را در ذات آنها نهادینه کرده است تا بتوانند از خود در برابر خطراتی که جانشان را تهدید میکند دفاع کنندو خود را حفظ نمایند در نتیجه این مسئله بسیار حیاتی قطعا برای بشری که درمقام بالاتری از موجودات دیگر است مهم تر است چون خداوند به او هوش و تعقلبیشتری نسبت به دیگر مخلوقات داده است پس بسیار ضروری ست که دشمن خود را بشناسد دشمنی که جان و امنیت و آرامش و صلح او را سلب میکند . در ابتدای خلقت او خالق متعال دشمنش رابه او معرفی کرد که ابلیس نام داشت و اتفاقا اولین موجودی که دشمنی اش را با آدم شروع کرد همین ابلیس بود که با فریبکاری توانست آدم را از آرامش و امنیت و بهشت محروم کند و به سختی های فراق و ترس و ناامنی چهل ساله بکشاند که قصه آنرا تقریبا در همه کتب آسمانیمیتوان مطالعه کرد اما سخن را قدری امروزی کنیم که هم اکنون چه موجود حقیقی یا حقوقی با صلح و امنیت بشریت دشمنی میکنند و نتیجه رفتارها و تصمیمات و گفتارشان قتل انسانها و آواره گی میلیونها آدم را ایجاد کرده و میکند ؟ وضع کنونی جهانی که در آن زندگی میکنیم تقابل دو تفکر خداباوری و خدامحوری و خداپرستی در برابر ماده باوری و انسان محوری و لذت پرستی ست یعنی بطور کلی اگر همه رفتارها و گفتارهای افکار موجود در جهان را مورد بررسی قرار بدهیم به این دو تقسیم کلی خواهیم رسید که حتی ممکن است در ظاهرگروه هایی باشند در جهان که شعار ماورای مادیات را سر بدهند اما نیتشان رسیدن به چیزی غیر از خواست و دستور آفریدگار جهانیان است و هدفشان رسیدن به مادیات یا لذتهای دنیایی ست و دیگر تفکراتی که آشکارا میگویند ما اصالتاانسان را محور تصمیمات خود میدانیم و لذتهای مادی انسان را از خوردن و خوابیدن و انتقام و خشم و شهوات جنسی و بقیه مسائل برای ما اصالت ندارند کهمتاسفانه هم اکنون ابتکار عمل در اکثر دنیای ما در دست همین تفکر حیوانی ست . تفکرات دیگری هم علنا دم از پرستش شیطان میزنند که تکلیفشان معلوم استاما در برابر اینها تفکر بالاتری وجود دارد که میگوید خداوند ما و جهان راآفریده است و بوسیله انسانهای مشخص و کامل و قدرتمند و پاک پیامش را برای ما فرستاده است که چگونه زندگی کنید تا به همان بهشتی که باید میبودید برگردید آن انسانهای پاک پیامبران خدا نام دارند و آن پیام ها و برنامه هایزندگی کتابهای آسمانی نام دارند که یکی پس از دیگری کاملتر شد تا به کتابیبنام قرآن رسید که با همه کتب قبلی فرق دارد از جهت اینکه هیچگاه هیچ یک از حروف آن حتی تحریف نشد و همه اجزای کلمات آن حفظ گردیده است که در بقیه کتابهای آسمانی اینگونه نشده است بنابراین باید از این کتاب و برنامه آفریدگارمان در زندگی فردی و اجتماعی خود تبعیت کنیم و ترجمان این کتاب را فردی به عهده بگیرد که خودش از هرنوع خطاو اشتباه معصوم باشد و او را فقط خداوند میتواند معرفی کند که معرفی هم کرده است و آنان همان دوازده نفری هستند که اولین ایشان را آخرین پیامبر خدا در کنار برکه غدیر در آخرین حج خود معرفی نمود و یکی پس از دیگری همدیگر را معرفی نمودند و آمدند و و مسئولیت خود را بنحو احسن انجام دادند و متاسفانه توسط دشمنانشان کشته شدندتا اینکه آخرینشان از دیده گان بشر غایب شد و خبر از غایب شدنش را پیامبران قبل بخصوص آخرین پیامبر داده است و خبر آمدنش و ماموریتش را پیامبران قبل و بخصوص آخرین پیامبر خدا داده است این تفکری است که در برابرتفکر مادی گرایی و لذت پرستی و انسان محوری و شیطان پرستی قرار دارد حال در این فضای این چنینی کنونی با این دو تفکرات ببینیم کدام تفکر و کدام حاکمیت بدنبال رسیدن به اهداف خود حتی حاضر است امنیت و صلح و جان انسانهایبی شماری را در جای جای دنیا سلب کند و بگیرد و با گفتار و رفتار و عملکردو اقدامات خود میلیونها انسان را آواره و به بیماری و نا امنی و بدبختی و قتل کشانده است .اگر بخواهیم امروز را فقط ببینیم هم اکنون اوضاع جهان بر اساس دولتهای قدرتمندی مثل ایالات متحده امریکا و دوستانش به آشفتگی عجیبی  دچار شده استکه از بعد از جنگ جهانی دوم مقدمات این فتنه آغاز و تا هم اکنون بشدت ادامه یافته است و بسیاری را در ورطه نابودی و کشانیده و آن ترفند سیطره جهانی فرقه لعنت شده ای که خداوند آنهارا مورد لعن خود قرار داد یعنی یهودیان فتنه گر ناسپاس است که بوسیله دولت بریتانیا به بهانه آواره گی آنها اما در حقیقت برای مقابله با قدرت اسلام و تضعیف دولتهای اسلامی صورت گرفت برای اجرایی شدن این نقشه شوم میبایست اول نحله های انحرافی در متن مسلمین ایجاد شود تا براحتی بتوانند نقشه خود را به اجرا برسانند و این نحله ها ایجاد تفکرسلفی گری بنام وهابیت در مسلمانان سنی مذهب و تفکر بهائیت در مسلمانان شیعه و تفکرات افراطی دیگر در هردو مذهب شیعه و سنی بودبعد از آن به راحتی همه کشورهای مسلمان را به شورش و تجزیه تحریک نموده و به تک به تک قول حمایت دادند تا تشکیل دولتهای جدای از یکدیگر بدهند و از این طریق قدرت مقابله با دشمنان اصلی را نداشته باشند و همیشه تحت سیطره بریتانیا و قدرتهای بعدی ضد اسلامی قرار بگیرند و متاسفانه در این مسئله موفق شدند و از سوی دیگر دولتی جعلی بنام صهیونیست را برای یهودیان جنایت کار و آواره که اغلب جانی و زندانی و دارای جرمهای اجتماعی هم بودند مهیا سازند و با مسلح کردنشان این نقشه را هم عملی ساختند آن هم در قلب سرزمینهای اسلامی بقیه کشورها را با دست نشاندگی مهره های بومی سرسپرده خودبدست گرفتند مثلا در ایران با کودتایی رضا شاه را بقدرت رساند و بعد با کودتای دیگر پسرش محمد رضا را که البته مردم ایران همگی با روشنگری یک روحانی فقیه و تحمل سختی های چندین ساله سرانجام به استقلال رسید و برخی کشورهای منطقه مثل هندوستان نیز همچنین با قیام مردمی از زیر سیطره بریتانیا خارج شد اما مهم این مسئله است که در میان دولتهای اسلامی که با تفکر من درآوردی وهابیت گروهک مذهبی را در بین مسلمانان سنی بوجود آورده بودند را به قدرت حاکمیت مهمترین مرکز مسلمانان یعنی قبله مسلمین و مکه و مدینه رساندند و منابع مهم نفتی و قدرت اقتصادی از این جهت را کاملا بدست گرفتند بدین وسیله توانستند آن دولت جعلی صهیونیستی را با پول نفت دولت وهابی که بنام سعودی حاکم شد تامین و حمایت مالی نماید و از طرفی همه جریانات علیه صهیونیست را در نطفه خفه کند با ظاهری اسلام گرایانه اما دشمنسرسخت اسلام و مسلمین و تحت سیطره نقشه های بریتانیا و هم پیمانان آن و دولت ایالات متحده که بعد از جنگ جهانی دوم بنحو فریبکارانه ای همه ثروتها را مال خود کرده بود و با چاپ دلار و نقض معاهداتی که با متفقین بسته شده بود توانست به ثروت هنگفتی دست پیدا کند و عملا قدرت جهانی شود با دولت سعودی هم پیمان شد تا دولت جعلی صهیونیست را حفظ کند حتی اگر با کشتار همه مخالفین منجر گردد از طرفی دولت ایالات متحده آمریکا با سرمایه داران یهودیصهیونیستی اداره میشود و تنها با دو حزب سیاسی همه ثروتهای مردم امریکا راخرج تقویت صهیونیست و از بین بردن مخالفان آن میکند این حکایت هم اکنون جهان امروز ماست حال ببینیم برای برهم زدن صلح و امنیت چگونه دشمنی خود را بر علیه بشریت تا هم اکنون عملی کرده اند امروز دولت سعودی با تامین  انسانی و مالی گروهکهایی را در افغانستان و پاکستان و عراق و سوریه بوجود آورده است تا با تفکر بظاهر اسلامی اما افراطی گری و جعلی و خشن و دور از احکام شرعی اسلام با کشتار و خونریزی منطقه را به نا امنی تبدیل کرده اند چه کسانی این گروهک ها را تجهیز و مسلح کرده است ؟ ایالات متحده آمریکا و بریتانیا و فرانسه و آلمان و هم پیمانانشان ... طالبان را چه کسی مسلح کرد ؟امریکا .. چه کسی حمایت مالی نمود ؟ سعودی ... چه کسی به بهانه مبارزه با طالبان به افغانستان وارد شد و پایگاه زد ؟ آمریکا .... داعش را چه کسی بوجود آورد ؟ آمریکا و اروپا با نقشه ای بنام لانه زنبور !!!!... چه کسی تامین مالی نمود ؟ سعودی .... اکنون چه کسانی ادعای مقابله با داعش را دارند ؟ خود آمریکا و سعودی و اروپا !!!؟؟؟ عجب فکاهی درد ناکی ... میلیونها انسان بی دفاع آواره و سربریده شدند و توسط داعش بخاک و خون کشیدهشدند .... در عراق و سوریه که بیش از دو سوم خاک آن در دست این گروهک امریکایی صهیونیستی سعودی ست .... دشمن بشریت را بهتر بشناسیم ... هم اکنوننیز با ایجاد گروهکهای دیگری در اقصی نقاط سرزمینهای اسلامی دولت ایالات متحده امریکا با هم پیمانانش بدنبال فتنه ها و کشتارها و ناامنی های جدیدی در بین مردم بیگناه جهان هستند و از طرفی خود را سردمدار مبارزه با تروریستمعرفی میکنند همانگونه که خود تنها استفاده کننده از بمب اتمی ست اما خود را سردمدار مبارزه با سلاح اتمی معرفی میکند ..!!؟؟ جهل جهانی تا به کی ؟ آیا وقت آن نرسیده که دشمن انسانیت و نوع بشر و دشمن صلح و امنیت جهان را بهتر بشناسیم ؟ بریتانیا و امریکا و سعودی و دولت جعلی صهیونیستی بارها ثابت کرده اند که دشمن صلح و امنیت بلکه دشمن حیات بشری جهان هستند
دسته ها :
چرا اين واقعه كه در سال 61 هجري قمري رقم خورد پس از 14 قرن مستحكم به جا مانده؟ وقتي پديده اي جنس ماندگاري هم به لحاظ كمي و هم به لحاظ كيفي به خود مي گيرد اگر قرار باشد آن را مورد ارزيابي قرار دهيم لازمه اش اين است كه نسبت به جوانب و اطراف آن اسراري كه وجود دارد شناخت حاصل كنيم.بايد آثاري كه در آن دوران به جا مانده را به طور جدي مورد توجه قرار دهيم بدون ترديد در رابطه با حادثه و واقعه بزرگ سال 61 هجري قمري جداي از تعاليم وحي، معارف قرآن بعثت انبياء، رسولان الهي و فيض عترت طاهره نمي شود دريافت درستي از نهضت عاشورا به دست آورد.عاشورا در پس زمان تحقق مي يابدبايد اين واقعه عظيم را به خوبي بشناسيم به طوري كه زماني كه نوبت را خوب درك كنيم مي توانيم به سهم اين واقعه دست يابيم.ايد نسبت به رسالت رسولان الهي شناختپيدا كنيمر سايه اين درك و معرفت مي توان وارد عرصه كربلا شد به گونه اي كه اگر كسي با اين نگاه وارد شود حضرت صديقه (س) يك شاهكار و يك استثنا به حساب مي آيد به طوري كه تمام هستي را در زمان كميت و كفيت در يك نيم روز حبس كرده است و تمام موجوديت آفرينش را در يك قلمرو جغرافيا كه همان كربلا باشد گنجاندند.اين بزرگوار اين مسئله را به چالش كشاندندايشان در يك نقطه بسيار محدود اواضاع را به نمايش گذاشتند و در اين نگاه براي ورود به عرصه كربلا به چند لازمه اساسي و مقدمه مبنايي نياز داريم.ابتدا اخلاص نياز است كه در سايه آن در اين ميدان داده مي شودكربلا يك حقيقت و پديده نيست كه شمابه اعتبار دانش و آگاهي نسبت به ساير حوادث تاريخي به آن برسيد.حادثه حضرتسيد الشهدا همجنس تمام زندگي عترت طاهره استعلم و آگاهي غني و عمقي اطراف اين حادثه بزرگ اتفاق افتاده است مثلاً در بين همه حوادث تاريخي حادثه اي به تلالو عاشوراي 61 قابل رصد كردن براي جامعه بشري نيستحوادث شگفت انگيزي مثل روز غدير حضرت اميرالمومنين(ع) موجود است كه جايگاه مبنايي و اصولي دارد كه اگر فهميده بود بر اساس خواست پيغمبر در غدير مي ماندند و به محرم نمي خوردند اما وقتي فهم درستي از غدير وجود نيامد خطا و انحراف در جامعه اسلامي شكل گرفت و مردم از كنار انحراف ها عبور كردند.بدون ترديد نه ضرورتيبراي وجود حماسه و نه ضرورتي براي خلق فاجعه به وجود مي آمداگر جامعه اسلامي و امت اسلامي بر پاي مبناي قرآن سنت و عترت طاهره حركت نكنند انشقاقدر آن به وجود مي آمد در كربلا هيچ چيز متوسطي وجود ندارددر كربلا در يك طرف فاجعه است و در يك طرف براي بشر در اعلا درجه حماسه وقوع يافته است، حماسه اي كه در كيفيت و اثر بخشي آن همتايي وجود ندارد.در كربلا جاي اصغر نيست بلكه در كربلا همه اكبر هستنداگر در كربلا امكان دلالت مردم به خواست خدا فراهم نمي شد راه توحيد در روي نيمكره زمين براي هميشه بسته مي شد در كربلا حضور همه جانبه همه را با هم مي بينيم به گونه اي كه در خميه گاه حسين ابن علي (ع) هيچ چيزي را كم نمي بينيم يعني اگر اهل سعادت از اول در اين صحنه حضور داشتند با سعادت نيز حركت كردند.هر نمونه اي كه بشر به آن بهعنوان الگو نياز داشته باشد را در كربلا مي بينيم.تمامي موجوديت طاغوت با تمام ابعادش به چالش كشيده شده از سوي ديگر خواصي در جامعه وجود دارند كه آن ها از مفاخر اسلامي به حساب مي آمدند .افرادي كه به تدين و تقوا معروف بودند بالاخره كارشان به جايي رسيد كه با رمز لا اله الا الله سر از حجت خدا جدا كردند.همه وجود حسين (ع) را مي شناختنداگر كسي هم حضرت امام حسين(ع) را نمي شناخت و در صحنه حاضر بود امام حسين (ع) كربلا را صحنه خود قرار دادند.حضرت سيد الشهدا را قطعه قطعه كردند به گونه كه پيراهن اين حضرترا پاره كردند و بايد گفت كه چه ضرورتي داشت چنين امري را انجام دهند مگر اين مسئله براي آن ها ارزش افزوده داشت!آن ها اعتقادات ديني را به غارت گذاشتندآن ها ارزش هاي ديني را به غارت بردند به گونه اي كه سر از حجت خدا جدا كردند و بعد از بازگشت احساس شرافت مي كردند.چه جريان تربيتي در جامعه وجود داشت كه سر از حجت خدا جدا شود.اگر اين ها معلوم نشود كه كربلا در چه جايگاهي قرار بگيرد ممكن است يك فاجعه اي را در سيماي ديگر به اهل توحيد و به اخل يكتا پرستي تحميل كند لذا اصلاً اين حرف را كربلا را نادان ها درست كردند درست نيست بلكه منحرفين كربلا را درست كردند و كساني كه ارزش هاي تقلبي را به جاي ارزش هاي اساسي ديني در وجودشان نهادينه كردند.اين منحرفينبينايي دل نداشتند و نكته اساسي اين است كه اين مردمان كه در صحنه كربلا حاضر شدند بيشترشان از طريق مسلم بن عقيل با امام حسين(ع) بيعت كرده بودند واين ها كساني بودند كه با قصد قربت زندگي شان را فروختند مركب و آذوقه فراهم كردند تا در حين ورود  امام حسين(ع) در ركاب وي بجنگند. اما مي بينيمكه مسلم بن عقيل كه فرمانده شجاع با اقتدار ، يك استراتژيست توانمند و با همه ويژگي هايي كه دارد رفتار مردم عراق طوري است كه قانع مي شود و از امامحسين(ع) دعوت مي كند كه به عراق بيايد و اگر امام حسين(ع) نامه هاي دعوت را از سوي مسلم بن عقيل نمي گرفت هرگز به مردم عراق اعتماد نمي كرد.اما همين مردم چون بينايي دل و بصيرت نداشتند منتظر اباعبدالله بودند و دشمن كهبا برنامه بود عبيدالله را به جاي امام حسين(ع) به آن ها غالب كرد و دليل اين كار اين است كه آن افراد تابع يافته هاي سرشان بودند و كوتاه انديش بودند و بعضي از آن ها در موضع هاي بالا خود شوق ميزان و مبنا قرار مي گرفتند و به دنبال امام حق نبودند يافته هاي سرشان آن ها را مديريت ميكرد، وبينايي دل يافته هاي سر را ويراستاري مي كرد، همه مردم وقتي عبيدالله واردقصر حكومتي شد فهميدند كه وي امام حسين(ع) نيست.همين مردم در يك فاصله بسيار كوتاه با همان امكانات وارد كربلا شدند و مهم ترين فاجعه خلقت را درست كردندچرا بايد اين اتفاق بيفتد، اين چرا مهم است زيرا بايد خواص و اخصخواص جبهه باطل را بشناسيم و آن چيزي كه باعث شد اين ها به دامن اين انحراف غلطان شوند چه چيزي بود.مثلاً شخصيتي مثل عمر بن سعد ابي وقاص يك انسان معمولي نيست، حب دنيا و رياست پيدا كرده و وقتي او را ترغيب و تحريك كردند در موقعيتي قرار گرفت كه بين رسيدن به سعادت و دنيا خودش نتوانست انتخاب درست انجام دهد تا جايي كه امام حسين(ع) وقتي دعوتش كرد كه البته اين فراخوان ابي عبدالله از عمر بن سعد بسيار با معنا بود.امام حسين(ع) براي چه عمر بن سعد را در شب هشتم دعوت كرد؟ آيا مي خواست پروتكل الحاقي بهقيامش بدهد؟ آيا مي خواست عمر بن سعد را قانع كند تا برود با نمايندگي حاكميت طاغوت بني اميه مفري براي برون رفت از اين بن بست پيدا كند؟ تمام زواياي تاريخ كربلا را از زبان هر انسان معاندي كه كتاب نوشته مي بينيد كه اين مسائل نبوده است.حضرت سيد الشهدا عمر بن سعد را براي اين دعوت نكرد كه با وي گفتگو كند و يا اين كه با وي با تفاهم برسد و يا يك قاعده برد برد رامديريت كند بلكه حضرت سيد الشهدا عمر بن سعد را دعوت كرد تا با او گفتگو كند و تمام پيشينه وي را در پيش رويش قرار دهد و بعد با تمام قلب رحماني خودش او را به طرف سعادت دعوت كند.آمدن عمر بن سعد هم در سرنوشت اثر نداشت وهيچ اتفاقي نمي افتاد اگر اين نشست برگزار نمي شد اما آن چه كه ظهور رسيد در اين گفتگو اين بود كه اولاً اين گفتگو مذاكره نبود بلكه انزار بود و آن كسي كه انزار مي كند در موضع قدرت و اقتدار قرار گرفته است.امام حسين (ع) به كربلا آمده بود و در اطرافش كمتر از 100 نفر يار قرار داشت اما هر كدام از اين 100 نفر يك كره زمين بودند اما بني اميه هم 40 هزار شبهه آدم به دشتقاضبيه فرستاده بود و اگر اين دشت ظرفيت بيشتري داشت 4 ميليارد مي آوردند چرا؟ زيرا مهار كردن علي اكبر ، قمر بني هاشم و .... در قاموس هويتي خودشانبا آمار و عدد قابل مقايسه نبود .من از شما به عنوان نماينده قشر جوان انديشمند سوال مي كنم كه وقتي زينب كبري (س) از كربلا راه افتاد تا به مدينه رسيد آيا زينب (س) اسير بود و يا بني اميه اسير شاخصي دارد و اسارت زماني براي كسي به وجود مي آيد كه يعني كاملاً سيطره حاكميت باشد.در تمام اين مسير حضرت زينب كبري(س) خطبه ميخوانده و يا حضرت زين العابدين(ع) خطبه مي خواند، تندي تشر و استيضاح بر پايه فكر و انديشه و عزت بوده كه حضرت زينب(س) به حضرت زين العابدين (ع) مي گفت تا وي بگويد و بعد از كمتر از 40 روز شيرازه حاكميت بني اميه را به هم ريختند به طوري كه نه در شام و نه كوفه نتوانستند آن ها را نگه دارند و عاقبت نقشه آن ها عملياتي نشد و خلق فاجعه در رابطه با حضرت زين العابدين (ع) عملي نشد و آن ها اسير زينب كبري (س) بودند و اصولاً اسير آن كسي است كه عزتش را از وي مي گيرند و آيا در تمام زواياي زندگي حضرت زينب (س) يك جا استرس و اضطراب مي بينيد؟ ابدا و اصلاً اين طور نيست.در روز واقعه هم عمرسعد وارد شده و امام حسين(ع) وي را احضار كرده است و وي حجالت مي كشيد كه بيايد و لذا نگفت كه شما بياييد به محل ما تا گفتگو كنيم و عمر بن سعد هيچ شرطي تعيين نكرد و محل آن جايي بود كه ابي عبدالله مشخص كردند براي اين كه امام حسين (ع) رعايت وي را كرده باشد يك حائلي را قرار دادند اما در تمام اين گفتگو كه از هويت عمر بن سعد به عنوان نماد يك فاجعه پرده برداري شد و همچنين وي از محل تفقص سيد الشهداداشت به هدايت مي رسيد كه بي عقلي كرد و به شقاوت رسيد و پشت به سعادت كرد.اين جا جلسه از جنس انزار است و نه جنس مذاكره براي مصالحه و اگر قرار بود اين اتفاق بيفتد حضرت سيد الشهدا اصلاً حركت  نمي كرد  و نتيجه مذاكره اين بود كه اگر قرار شد يزيد بيايد و حاكم شود و تمام جريان زندگي مردم را توليت كند و رهبري مردم را به عهده بگيرد بايد فاتحه اسلام را خواند و هرگزكسي مثل من(امام حسين (ع) ) با يزد بيعت نخواهد كرد و بعد از آن نيز همه قضايا شكل و جنس ديگري به خود مي گيرد و ابي عبدالله با تمام هستي و هويت خويش آمد يعني گويي يك نظام غربالگري را كه همه خيرات را يك جا در خميه خودش برده است، در بسياري از رفتارهاي سيد الشهدا وقايع مبنايي متصله به دنياي سياسي كاري، حقه بازي و سياست زدگي را نمي توانيد بفهميد.چرا امام حسين (ع) زينب كبري (س) را با خودش به كربلا برد؟ ميدان جنگ وقتي شما رد پاي اين كاروان را مي گيريد و قبل و بعد حادثه را مي بينيد برنامه داران برانداز زد توحيد به يك حقيقت دست يافته بودند كه بهترين فرصت براي از بين بردن و انهدام شيرازه اهل بين نبوت در اين مكان برايشان فراهم شده. كار بنياميه هم بي نقص بود و اگر كار آن ها به بن بست رسيد به خاطر اتصال به غير ابي عبدالله و مديريت الهي  برخواسته از جان وي و كتاب و رسالت پيغمبر خدا بود برنامه به برنامه خورد و هيچ بي برنامگي در كربلا وجود نداشت.وقتي امامحسين(ع) به راه افتادند خيلي ها افكار مدرن داشتند و از روي خيرخواهي به آن حضرت مي گفتند راهت را كج كن خانواده ات را نبر و يا اگر خانواده ات را مي بري حضرت زينب را با خود نبر و وقتي شما صفوف انسان ها را نگاه مي كنيد بعضي ها از سر خيرخواهي مي گفتند و بعضي ها نيز از روي برنامه داري مي گفتند اما محصول خيرخواهي اين ها و با برنامه دارها يكي بود و آن اين بود كه در كربلا اگر نسل آن ها و يا توصيه هاي آن به نتيجه نمي رسيد يك جاي كربلا لنگ بود.آن ها مي گفتند زينب (س) را به كربلا نبر تا جايي كه قلب آن حضرت اندوه ناك شد اگر چه آن افراد استدلال قرآني مي كردند و مي گفتند نرو اما آن ها بزدل هايي بيش نبودند و همين اين كه فكر مي كردند اگر با يزيد مصالحه نشود آفرينش به هم مي خورد و زلزله قيامت مي شود و همين بي غيرتي هااما آن چه كه در مقابل اين افراد قرار مي گرفتند افرادي بودند كه مي گفتندآقا چرا خودتان را در كام اين گرگ ها و خون آشام هاي بني اميه قرار مي دهيم ما كه زورمان به آن ها نمي رسد و اكنون كه شما حركت مي كنيد به سمت آنها يزيد بمب اتمي دارد سازمان هايي دارند بين المللي اما شما چه چيزي داريد افكار عمومي دچار ترديد شده بود. آن هايي كه اين سخنان را مي گفتند از هلاكت و سعادت مفهومي را درك نمي كردند درك درستي از هلاكت نداشتند و سعادت نداشتند تاريخ ثابت كرده كه كربلا اگر جايگاه هلاكت بني اميه است و در جبهه حسين بن علي همه اش سعادت و حيات بوده است و بعد آن ها مي گفتند كهزينب كبري را با خود نبر و پشت اين حرفا خيلي معناها بود بعضي ها با پز روشنفكري مي گفتند زينب ناموس خاندان عصمت است، زينب نبايد برود در ميدان كربلا زيرا پرخطر است بلكه بايد در خانه پيغمبر بنشيند، آيا واقعاً اين افراد نگران حضرت زينب بودند؟ و اين پزهاي روشن فكري را كه اكنون مي دهيد چرا آن روزي كه شترسواري مي كرديد نگفتيد چرا آن ظلم را به خانه پيغمبر كرديد و چرا آن جسارت را به خانه پيغمبر كرديد؟ اگر شما غيرت ديني داريد و اگر انسان بوديد و نگران حضرت زينب بوديد كه زينب را ناموس پيغمبر مي دانستيد مگر خودتان مرده بوديد كه  زينب رفت خودتان هم با آن ها مي رفتيد.بسياري از كساني اين سخنان را مي گفتند حضرت سيد الشهدا را بر روي سينه پيامبر اكرم ديده بودند و عبارت هاي پيغمبر را با صوت و لحن خود پيامبر در گوششان بود و اگر شما نگران زينب بوديد شما بي غيرتي كرديد و نرفتيد و جبران بي غيرتي شما حماسه زينب بود. آيا شما اگر برآورد مي كرديد كه چنين حادثه اي به وقوع مي پيوندند چرا حق و باطل را تشخيص نداديد و اگر در برنامه بوديد مثل دو لبه يك قيچي با بني اميه هم طراز بوديد عليه امام حسين(ع)، ادعاهاي تاريخي تان را ثابت كنيد در كربلا هلاكتي اتفاقي نيفتاد وقرآن هم همين وعده را مي دهد و مي گويد خدا مشتري است و كربلا بازار خريد جان هاي مومنين صالح است.حال بگوييد چرا زينب كبري به كربلا نرود آيا كربلاي بي زينب مفهوم دارد زينب بي كربلا شناسنامه اش كجا بود بي غيرتي شمارا در شهرتان جا گذاشت و حضرت زينب وقتي وارد كربلا شد در سايه دو امام معصوم كربلا حادثه خود را مديون حضرت زينب است و نه كربلا و تمام كربلا بر گُرده حضرت زينب راه افتاد و از شام به مدينه حركت كرد.عدم پذيرش ظلم و ستمدرسي است كه حضرت سيد الشهدا در كربلا به قيمت شهادت خود و اهل بيتشان پذيرفتند و گاهي اواقات با تفسيرهاي نادرستي ازواقعه كربلا امكان دارد به اشتباه بيفتيم و اگر اسمش را نفهميم مي شود بدفهمي گذاشت و آيا واقعاً به غير از اين پيغامي كه حضرت سيد الشهدا دادند يعني هيات من ظله چيز ديگري ازمحرم 61 براي ما باقي مانده است يا خير؟يك بخشي اين است كه دشمن بخواهد بدبفهمد چون از تلالو عاشورا خسارت مي بيند لذا بايد به آن خرافه اضافه كند چون اگر خورشيد عاشورا تابان شود پرده هاي كفر گناه و شرك مي افتد.برخي از تفسيرها از سر ناآگاهي است البته گاهي اوقات اين ناآگاهي جنس محبت به خود مي گيرد يعني خيال مي كنند محبت زياد به حسين بن علي (ع) نشان دادن رفتارهاي ناهنجار است كه البته اين ها در ترازوي اهل بيت جايي ندارد، ضمن اين كه گاهي اوقات اين تفسيرها از سر غفلت است و بدتر از آن اين است كه اينمال انديشان گاهي اوقات به دليل هيجان زدگي و تحت جو قرار گرفتن و مصلحت انديشي هايي انجام مي گيرد كه مشخص نيست ريشه اش كجاست.وارد حريم كربلا شدنو تكه اي از آن را برداشتن و به استخدام درآوردن براي جا انداختن يك مطلب اشتباه فاحش است.كربلا ترازوي عمل همه است و اگر آن ميزان و معيار است بايدهمه را با آن اندازه گيري كرد تصريح كرد: نبايد براي سيدالشهدا تعيين هدف كنيم، حضرت سيد الشهدا اهداف، استراتژي، راه و روش و مكانيزم هاي نهضت اصلاحي خود را معين كرده لذا ما هر چه به آن اضافه كنيم ظلم است و باور كنيد كه ظلم آن بيشتر از آن ضربه است كه شمربن ذوالجوشن؟ زده.شرايط كربلا يك شرايط بسيار استثنايي و بي تكرار است، هر درس كه بتوان از انبيا عظام راگرفت مي توانيد از كربلا بگيريد اما كربلا در يك وجوهي جامعيتي دارد كه عرصه حضور همه ي پاكات و صالحات است.قطعاً در كربلا درس پاك بازي و اعتقاد واعتماد به غير، در درجه اول است و پس از آن اخلاص در عمل قرار دارد كه به هيچ نوع ناتواني اعتقادي در اعضاي تشكيل دهنده كاروان سيد الشهدا پيدا نمي شود. سومين درس كربلا رسوايي مدعيان است به اين معنا كه كساني كه خوش نام وخوش سابقه بودند در كربلا منهدم و متلاشي شدندكربلا فرصت زندگي دادن براي كسي است كه دنبال زندگي است و حيات باشد به طور مثال مي توان به حر بن يزد رياحي اشاره كرد، وقتي كه در مقام توبه كننده صحبت مي شود همه افراد در درجه پايين تري از حر بن يزد رياحي قرار مي گيرند و حر معناي تواب مي شود وشايد اگر ارتباط و حياني بين زمين و آسمان برقرار بود و اين نبود براي جنسابوالحر آيه بيايد.آن حري كه ما مي شناسيم به توبه اش معنا پيدا مي كند، يعني حريت برگشتن به جريان حق را پيدا كرد و خدا او را عفو كرد، ضمن اين كهسيد الشهدا واسطه او و خدا شد و در بين آن همه جمعيت حر بن يزيد رياحي بودكه چشمش را باز كرد با دلش تصحيح كرد و فهميد كه اشتباه كرده و پس از آن به طرف حق برگشت و مرود تاييد قرار گرفت.كربلا سند عزت و زندگي مومنانه در سايه شمشير نيست بلكه كربلا هيات من ظله استهر جاي زندگي اهله ما ، هر نسيمي از زبوني، وابستگي تعلق و انفعال بيايد در اردوگاه حسين بن علي(ع) جايي ندارد چون جهان بيني نهضت عاشورا اين است كه اساساً در دنيا چيزي برايتحمل ذلت وجود ندارد.در اين چند روز خيلي در مورد آيت الله مهدوي كني صحبتشد كه البته همه صحبت ها هم در جاي خود زيبا بود اما مرحوم مهدوي كني نبودمرحوم مهدوي كني عبد خدا و در قبضه قدرت خدا بود لذا به همه چيز معنا مي داد وقتي نخست وزير شود نخست وزيري معنا پيدا مي كرد وقتي كه وزير مي شد وزارت معنا پيدا مي كرد و وقتي به مجلسي مي رفت به مجلس هويت مي داد و اين ها هيچ چيز را به او اضافه نكرد بلكه او بود كه به همه عزت و شرافت مي بخشيد و اين را از مكتب سيد الشهدا آموخته بود كه زندگي دنيا ارزش تحمل ذلتو وابستگي را ندارد.چه بايد كرد تا شعار هيات من ظله و زير بار حرف زور نرفتن در جامعه ما نهادينه شود اين شعار در جامعه ما نهادينه شده است اما بعضي ها بايد خود را با آن تطبيق دهند.ما يك جامعه اي داريم كه در آن پيوستگي ولي و امت و وحدت كلمه امكان تحميل ذلت به اين مردم را نمي دهدكربلاي انقلاب اسلامي در دوران دفاع مقدس بود و شعار اصلي و اساسي آن دوران همين شعار هيات من ظله است كه سبب شد دفاع مقدس به فرجام برسد.دشمني كه امروز پيش روي جريان فكري حضرت ابا عبدالله پيروان مكتب اهل بيت و جمعيتشيعه قرار گرفتند، همان خشونت ها ، اسارت ها حتاكي ها و بي حيايي هاي بني اميه و بني عباس را دارند و رحم نمي كنند و اگر اين مردم تا كنون عزت خود را حفظ كرده اند به خاطر اين است كه آن ها نتوانستند سيطره پيدا كنند و همين شعار هيات من الظله بود كه تا به امروز باعث شده مهم ترين خطراتي كه متوجه انقلاب اسلامي بوده از بين برود.هيات من الظله كلمه عبور، رمز بقا و رمز عمليات ملت ماستدر همه صنف ها و گروه ها هستند افرادي كه گمان مي كنند ممكن است عزت از ناحيه غير خدا حاصل شود اما دشمن تا ما را به ذلت نكشاند يك امتياز هم به ما نخواهد داد و اين وعده قرآن است.البته اين به آن معنا نيست كه ما مذاكره و گفتگو نكنيم بلكه همه ي اين ها در منطق ما جا دارد و با شجاعت پاي آن هستيم و آن هايي كه  اين مسئوليت را دارند شاگردان مكتب عاشورا هستند اما هر جا كه نسيم تحميل ذلت بود بايد با قاطعيت به جنگ دشمن بروند چرا كه دشمن قدار زد دين زماني كه بفهمد جريان ديني هويت حسيني دارد عقيب نشيني خواهد كرد.كربلا مرگ نداردرمز ماندگاري كربلا در ظلم ستيزي آن است ، ابديت كربلا مربوط به ما نيست بلكه هر كسي در هر جايي كه بخواهد نسيمي از آزادگي بشنود كليد عملياتي حسين بن علي (ع) است.عزادار واقعي چه خصوصياتي دارد و آيا صرف رفتن به تكايا، مساجد و هيات هاي عزاداري مي تواندعامل اتصال ما باشد؟عزاداري حضرت حسين بن علي (ع) بايد با شكوه تمام برگزار شود چرا كه مراسم مربوط به سيد الشهدا از شعائر الله است و هر كسي به اين راه مي رود عبادت است ضمن اين كه مردم بايد اهتمام كنند كه حضور در اين مراسم را به شب هاي پاياني موكول نكنند.نكته ديگر بايد از ناحيه كساني رعايت شود كه براي اين مجالس توليد محتوا مي كنند ولازم است كه اين افراد از تحميل ذلت و عباراتي كه جنس و بوي ذلت دارد بپرهيزند چرا كه ذلت در زندگي حسين بن علي (ع) و يارانش جايي نداشت.رعايت ادب عزاداري از ديگر نكاتي است كه بايد مورد توجه قرار گيرد يعني اگر در محضر مقدس حضرت سيد الشهدا قرار گرفتيم با اين آداب و رفتاي كه از خود نشان مي دهيم مي توانيم لبخند رضايت را بر لبان سيد الشهدا ببينيم؟ لذا ميزان  اين موضوع به خود مابرمي گردد.نكته ديگر رعايت شفافيت در عبارات و شعاعر است و نكته آخر رعايتحال مردم است به اين معني كه مراسم در سر وقت برگزار و در سر وقت نيز خاتمه پيدا كند البته چيزهايي به  مراسم در خيابان ها اضافه مي شود كه اين ها در ساحت عزاداري اسلامي ما نيست لذا بايد مراقب اين نكته نيز باشيم.
دسته ها :

بسم‌الله الرحمن الرحيم اذامات العالم ثلم في‌الاسلام ثلمة لا يسدها شيء روح پاك عالم مجاهد، فقيه فرزانه و مربي بزرگ اخلاق، حضرت آيت‌الله حاج شيخ محمدرضا مهدوي كني در آستانه ماه شهادت و حماسه حسيني به لقاءالله شتافت و در جوار رحمت حضرت حق مأوا گزيد و دل‌هاي دوستدار ارادتمندانش را كه شيفته خلق و خوي الهي او بودند به سوگ نشاند.ايشان نمونه يك عالم انقلابي بود كه دردمندانه به مسائل اسلام و مسلمين توجه داشت و با همه وجود در راه انقلاب تلاش مي‌كرد و هميشه در صراط مستقيم انقلاب كه‌‌ همان طريق ولايت فقيه است،گام برمي‌داشت.يكي از ويژگي‌هاي اين عالم انقلابي دقت نظر او در مسير درستانقلاب بود، ايشان هيچ‌گاه چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن دچار افراط و تفريط نشدند و جو سياسي بر ايشان غلبه نكرد.ايشان قبل از انقلاب يكي از عناصر پيشتاز در روحانيت بود و در صحنه‌هاي مختلف مبارزه با رژيم شاه حضور جدي داشت. مسجد جليلي را پايگاه مبارزه با رژيم ديكتاتوري نمود و از شخصيت‌هاي برجسته‌اي بود كه به موقع انحراف منافقين را تشخيص داد و موضع‌گيري كرد و هيچ تحت تاثير شرايط اجتماعي_ سياسي آن دوره قرار نگرفت. در آستانه پيروزي انقلاب با دستور امام (ره) به عضويت شوراي انقلاب درآمد وبلافاصله پس از پيروزي انقلاب با مشورت شهيد مطهري كميته‌هاي انقلاب اسلامي را در جهت حفاظت از انقلاب در مساجد كشور ايجاد كرد كه مقر اصلي آن در مكان مجلس بود.در حوادث پرفراز و نشيب اوايل انقلاب با احساس وظيفه اسلامي و با دورنگري عمل مي‌كرد. حتي در شرايطي كه پس از پيروزي انقلاب جو سياسي كشور به سمت دولتي كردن همه چيز حتي مدارس بود، ايشان در مقابل اين جو ايستادگي كرد كه كار‌ها در نظام اسلامي به دست مردم قرار گيرد و از اين جهت‌ گاه با دوستان ديرين خود اختلاف پيدا مي‌كرد. شخصيت مستقلي بود كه جو بر او مستولي نمي‌شد. شايد اين دقت نظر و استقلال راي مربوط به تحصيلات و اساتيد ايشان مي‌شد. ايشان شاگرد علامه طباطبايي، آيت الله بروجردي و امام خميني (ره) بودند. مدرسه فكري كه از اين سه گانه حوزه حاصل شد غالبا انسانهاي برگزيده و فرهيخته‌اي گرديدند كه در جريان‌هاي فرهنگي و سياسي معاصر بودند. گرچه از جهاتي خود اين بزرگواران با يكديگر اختلاف نظر داشتند، اما تفكري كه‌زاده تعليمات اين سه گانه حوزه شد، بسيار پرمغز و قويو تاثيرگذار در فضاي انديشگي معاصر است. شهيد مطهري، شهيد بهشتي، آيت اللهجوادي، امام موسي صدر و بسياري از اعضاي جامعه مدرسين و فضلاي امروز حوزه در اين قلمرو فكري قرار مي‌گيرند.از خصوصيات اصلي اين مكتب فكري دقت نظر درفهم مسير و اخلاص و اخلاق گرايي و توجه به مسائل اصلي از نظر سياسي و اجتماعي است و اين سه ركن در آيت الله مهدوي كني در طول عمر باثمرشان ديده مي‌شد. هميشه درس اخلاقشان به راه بود، قبل از انقلاب و چه بعد از آن. علاقمندان به روحانيت اسلامي چه در مسجد جليلي و چه در دانشگاه امام صادق (ع) از ارشادات ايشان بهره مي‌جستند. كمتر جلسه‌اي بود كه مجلس ذكر نبوده باشد.در سخت‌ترين شرايط سياسي، اجتماعي قوام تفكر اخلاقي ايشان، متانت و اصالت نظر، اميدواري در تصميمات و حركت آينده ايجاد مي‌نمود، به همين جهت جلسات ايشان هميشه بصيرت سياسي، ديني و اخلاقي به نحو توام دربرداشت.يكي ازيادگارهاي فكري ايشان تاكيد او بر استقلال روحانيت و سازمان يافتگي روحانيت بود. ايشان به همراه شهيد مطهري و بزرگواران ديگر قبل از پيروزي انقلاب ساختار روحانيت مبارز تهران را طراحي كردند و قصد اصلي ايجاد سازماني براي كليت روحانيت بود، اما اصالت اين سازمان را در عدم وابستگي بهجريان‌هاي سياسي و داشتن استقلال مي‌دانستند و بر اين وجه استقلال بسيار تاكيد داشتند.ايشان مخصوصا مخالف دخالت دولت در امور روحانيت بودند و اين نگاه بسيار درست و ارزشمندي است و‌‌ همان دغدغه‌اي است كه مرحوم شهيد مطهريهم داشتند كه علت رشادت روحانيت و پيشتازي آنان در مسائل سياسي اجتماعي رادر استقلال روحانيت از دولت از هر جهت مي‌دانستند.ايشان تدابير ارزشمندي داشته و با متانت رفتار مي كردند. آيت الله مهدوي كني با توجه به مسائل روزكشور از بعضي جريانات سياسي ناراحت مي شدند و دوست نداشتند بعضي مسائل به خصوص جريان فتنه پيش مي آمد.در جريان فتنه افرادي بودند كه اغفال شده بودندايشان ناراحت و بسيار دل نگران بودند كه چرا اين افراد مقابل نظام قرار گرفته اند. ايشان با قاطعيت و محبوبيت بسيار زياد انتخاب شده و در اين مدت تدابير و انديشه هاي بسيار خوبي داشتند. اين انسان بزرگ و پرهيزگار، همه جاو همه وقت در موضع يك عالم ديني و يك سياستمدار صادق و يك انقلابي صريح ظاهر شد و همه‌ي وزن وزين خود را در همه‌ي حوادث اين سالها در كفه‌ي حق و حقيقت نهاد.اين عالم بزرگوار از جمله‌ي نخستين مبارزان راه دشوار انقلاب و از چهره‌هاي اثرگذار و ياران صميمي نظام جمهوري اسلامي و از وفاداران غيور وصادق امام بزرگوار بود و در همه‌ي عرصه‌هاي مهم كشور در دوران انقلاب شجاعانه و با صراحت تمام نقش‌آفريني كرد. از عضويت در شوراي انقلاب و سپس تشكيل كميته‌هاي انقلاب در آغاز تأسيس نظام اسلامي تا تصدي وزارت كشور و سپس قبول نخست وزيري در يكي از سخت‌ترين دوران‌هاي جمهوري اسلامي، و تا ورود در عرصه‌ي توليد علم و تربيت جوانان صالح و تأسيس دانشگاه امام صادق(ع) و تا امامت جمعه تهران و سرانجام رياست مجلس خبرگان، همه جا و همه وقت در موضع يك عالم ديني و يك سياستمدار صادق و يك انقلابي صريح ظاهر شد وهرگز ملاحظات شخصي و انگيزه‌هاي جناحي و قبيله‌ئي را به حيطه‌ي فعاليتهاي گسترده و اثرگذار خود راه نداد. اين انسان بزرگ و پرهيزگار، همه‌ي وزن وزينخود را در همه‌ي حوادث اين دهها سال در كفه‌ي حق و حقيقت نهاد و در دفاع از راه و سيره‌ي انقلاب و نظام، كوتاهي نورزيد. خدمات ايشان در شوراي انقلاب و سپس حضور در رأس وزارتخانه‌هاي كابينه‌هاي مختلف، در كنار تأسيس وهدايت جامعه روحانيت مبارز، همچنين توليت دانشگاه امام صادق(ع) و در سال‌هاي اخير رياست مجلس خبرگان رهبري سرچشمه خير و بركت براي نظام جمهوري اسلامي بود. ايشان يكي از ياران صديق انقلاب و حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبري بودندآيت‌الله مهدوي كني يكي از اركان نظام محسوب مي‌شد و پيوسته در فكر انقلاب، نظام و تبعيت از امام(ره) و رهبري بود.حضرت آيت الله مهدوي كنيدرتمام دوران پيروزي انقلاب و پس از آن در دوران تثبيت و اقتدار نظام جمهوري اسلامي‌ايران همواره با اخلاص و مجاهدت خود و نيز با روشن بيني و انصاف يار و ياور امام راحل و تمامي‌خدمتگزاران انقلاب اسلامي‌بوده است. ثبات قدم و التزام عملي به مباني انقلاب و پيگيري مجدانه در تحقق آرمان‌هايانقلاب اسلامي‌از بارزترين وجوه شخصيت بزرگ و متعالي ايشان بود. آيت الله مهدوي كني هيچگاه دين و آرمان‌هاي ديني خود را به زخارف دنيا،مقام‌ها و جايگاه‌هاي فاني آلوده نكرد. براي ايشان خدمت در راستاي منافع نظام و مردم اصل تغيير ناپذيري بود كه تا آخرين لحظات حيات پربركت خود گامي از آن عقب ننشست‌الله محمدرضا مهدوي كني طي ساليان عمر پربركت‌شان هماره به صبر و سعهصدر شهره بودند و همه دوستداران انقلاب، ايشان را متخلق به اخلاق اسلامي مي‌دانستند، چنان كه مقام رفيع ايشان در ميان بزرگان و در هر موقعيتي پذيرفته بود. به يقين فقدان چنين شخصيت بزرگواري كه از ياران ديرين امام راحل و اركان تشكيل نظام اسلامي بوده و در اين راه مشقات و رنج‌هاي فراوانيرا تحمل كردند، به سادگي جبران نخواهد شد.شخصيت بارز علمي و اخلاقي اين عالم وارسته كه از شاگردان برجسته حضرت امام خميني(ره) بود وي را قبل از پيروزي انقلاب در شمار اركان مبارزه عليه نظام سلطه ستم شاهي قرار داده بودو پس از پيروزي از جمله محورهاي عرصه مختلف سياسي، انقلابي و فرهنگي نظام مقدس و سرافراز جمهوري اسلامي بود.نقش اخلاقي و حركت واقع بينانه اين فقيه روشن ضمير، در مقام دبير جامعه روحانيت مبارز و رياست دانشگاه امام صادق(ع)و مدرسه علميه مروي تهران و رياست خبرگان رهبري در صيانت از آرمان هاي مقدس حضرت امام خميني(ره) و دفاع از ارزش هاي والاي اسلامي نظام مقدس جمهوري اسلامي، الگوي مؤثر و تمام نشدني براي همه عالمان متعهد و بصير است.آيت الله مهدوي كني روحانيون را به سمت انقلاب بسيج و مردم را به همراهي با انقلاب تشويق كردند.حضرت امام خميني (ره) به آيت الله مهدوي كني اعتماد داشتند و از همين رو مسئوليت كميته‌هاي انقلاب اسلامي را به ايشان واگذار كردند.آيت‌الله مهدوي‌كني از حيث احساس مسئوليتي كه داشتند وارد مجلس خبرگان رهبري شدند.ايشان مبناي نظام را ولايت فقيه مي‌دانستند.در تاريخ 14خرداد امسال با وجود كسالت در سالگرد امام خميني (ره) حضور داشتند ونشان دادند كه در اوج كهولت سن هم روحيه مبارز و مجاهدي دارند.ايشان توانستند اعتماد مردم تهران را هم در مجلس خبرگان رهبري كسب نمايند.حضرت آيت الله مهدوي كني (ره)عمر پربركت خويش را  در مسير پيشبرد اهداف انقلاب اسلامي ، اعتلاي دانش و تربيت دانشوران فرهيخته سپري كرد و انديشه زلال و مجاهدات مستمرشان در تاريخ بصيرت و دانايي، جاري بوده و صفا، پاكي، ساده زيستي و خدمت بدون چشم داشت از ويژگيهاي مبرهن و بارز اين انسان ساعي، صادقو سخت كوش محسوب مي شود.اين عالم رباني در طول حيات طيبه خويش در تمام عرصه ها بي هيچ شائبه اي و به دور از هرگونه تعلقات فاني دنيا كوشيد و با حمايت هاي همه جانبه به ويژه حمايت هاي مالي ،خدمات خالصانه و خداخواهانه اي در حوزه و دانشگاه از خويش به يادگار گذاشت.تلاش در تأسيس و راه اندازي ومديريت دانشگاه امام صادق (ع) كه نقشي مؤثر در رشد علمي كشور داشته است، از لوح ضمير مشتاقان دانش و پژوهش محو نخواهد شد.آيت‌الله مهدوي‌كني از شخصيت‌هاي معيار در انقلاب هستند. وي آنقدر شخصيت والايي داشتند كه مي‌توانمواضع خودمان را با وي بسنجيم و مسير و راه خود را با وي پيدا كنيم زيرا آيت‌الله مهدوي كني فردي با فضيلت، باتقوا و با دانش بود. ايشان با معرفت بالايي كه داشتند هيچ‌ وقت از مسير ولايت پذيري جدا نشدند و هميشه پشتيبان وهمراه ولي خود بودند. از ايشان هيچ وقت زاويه و انحرافي در رابطه با ولايتديده نشد و هميشه حامي اصلي ولايت بودند.اخلاص و پاكي كه در وجود ايشان بود سبب مي‌شد كه مواضع ايشان هميشه منطبق با مواضع ولايت باشد كه به همين دليل است كه هيچ زمان  از ايشان زاويه و انحرافي ديده نشده است. از امام راحل شنيده شده كه ايشان تا آخر مسير كنار انقلاب خواهد ماند كه اين موضوع براي ما اثبات شده است.در اولين انتخابات نظام جمهوري اسلامي كه مسئله منافقين و اغتشاشات كردستان بوجود آمده بود، آيت‌الله مهدوي كني در سمت وزارت كشور، يك مديريت صحيح را اعمال كردند.آيت‌الله مهدوي كني يك شخصيت اسوه و تاثيرگذار بودند و در هر سمت و مسئوليتي، فكر بسيار موثري داشتند.اين عالم فرزانه در وحدت آفريني ملي به خصوص در ايام انتخابات رياستجمهوري نقش موثري ايفا كرد.آيت‌الله مهدوي كني از آغاز نهضت امام خميني(ره) همراه و ياور انقلاب اسلامي بود و تا انتهاي عمر شريفش بر سر آرمان‌هاي نظام ايستادگي كرد.اين عالم روشن ضمير براي تحقق اهداف عالي نظامدر سمت‌هاي كليدي نقش‌هاي ويژه‌اي ايفا كرد  شخصيتي كه از روزهاي اوليه شروع حركت انقلابي مردم ايران همواره در خط اصيل انقلاب و حمايت از اصول و ارزش‌هاي آن، عمر با بركت خود را صرف كردند و تا آخرين لحظات حياتشان در اين مسير ثابت قدم ماندند. در برهه هاي حساس نيز همچون مصلحي دلسوز و پدري مهربان همگان را به وحدت حول محور ولايت فرا مي‌خواندند و به شبهات و سوالات مردم به ويژه نسل جوان پاسخ مي‌گفتند.ايشان با تربيت نيروهاي جوان انقلابي در سنگر دانشگاه نيز بر تقويت جبهه فكري انقلاب اسلامي خدمات شاياني ارائه كردند و رسالت عمارگونه خود را به درستي ايفا كردند و در ميدان عمل نيز همچون مالك اشتر و با اراده، عزم رسيدن به جامعه مطلوب را داشته‌اند. قاطعيت در مقابل دشمن و زجركشيدن‌ها در ايام مبارزات، از شاخصه‌هاي بارز آيت‌الله مهدوي كني بود و ايشان سوابق بسيار درخشاني را در كارنامه خود دارند.آيت‌الله مهدوي كني از نظر اخلاق نمونه و الگو بودند.  ايشان تربيت‏ يافته‌ي مكتب‏ علمي و تربيتي بزرگاني چون آيت‏‌الله‏ حاج‏ شيخعلي‏‌اكبر برهان(ره)، آيت‏‌الله‏ العظمي‏ بروجردي(ره)، آيت‌الله محقق داماد(ره)، علامه طباطبايي (ره) و مراد محبوبش حضرت امام خميني(ره) و رادمردي بود كه علم و انديشه را به زيور عمل صالح و اخلاق الهي آراست و زندگي پربركتش سرشار از مجاهدت‌هاي علمي، فرهنگي و انقلابي و سراسر عمرش آكنده از خدمت به اسلام و مردم مسلمان، به‌ويژه حوزويان و دانشگاهيان بود. دانشمند قدر ناشناخته‌اي كه ثمره‌ي شيرين علم و معرفتش، تواضع و فروتني بودو نتيجه‌ي سال‌ها مجاهدت فرهنگي و تربيتي او، رشد و بالندگي هزاران انسان فرهيخته، مومن و خدمتگزار در حوزه، دانشگاه و جامعه اسلامي است.آيت‌الله مهدوي‌كني، از پيشتازان نهضت امام خميني و شخصيت‌هاي تراز اول انقلاب و نظام اسلامي بود. او دلبسته و مريد پير جماران و مورد اعتماد خاص آن عبد صالح خدا بود و در راه منويات امام عزيز، چون سرداري هميشه در صحنه در همه‌ي ميدان‌هاي آزمون و امتحان حاضر بود و هرجا كه مسئوليتي بر زمين مي‌ماند، آن ‌را بر عهده مي‌گرفت و به انجام مي‌رساند.آن بزرگ‌مرد، چراغ درخشان حوزه‌ي علميه‌ي تهران و مصباح تابناك روحانيت ام‌القراي جهان اسلام بود و شمع وجودش براي ارتقاء سطح علمي و اخلاقي طلاب و فضلا مي‌سوخت.آن فقيه روشن ضمير، در كنار انجام وظايف خطير انقلابي و اجرايي در بالاترين سطوح آن با روشن‌بيني خاص خود به تأسيس دانشگاه امام صادق(ع) همت گمارد و از اين رهگذر به توفيق كم نظيري در تربيت فرهيختگان و مديران و عناصر مومن وانقلابي دست يافت.وجود آن عالم خدمتگزار در هنگامه‌ي بروز حوادث فتنه‌گون ودر آوردگاه‌هاي پر خطر انقلاب اسلامي و در گردنه‏‌هاي نفس‌گير حركت نظام اسلامي، ذخيره‌اي الهي بود و نعمتي مغتنم، كه نگاه‌ها را روشن مي‌ساخت و بهدل‌ها آرامش مي‌داد.حمايت خالصانه و بي شائبه‌اش از جايگاه منيع ولايت فقيه و مقام معظم رهبري(دامت بركاته) در مسئوليت خطير رياست مجلس خبرگان رهبري، الگويي روشن از بصيرت الهي و انقلابي را براي همگان به يادگار گذاردو سعه‌ي صدر، روي گشاده، شكيبايي و مداراي كريمانه‌اش در حوادث و وقايع سياسي، از ايشان شخصيتي محبوب و مقبول همه‌ي دوستداران انقلاب ساخته بودآن فقيه فرزانه، مسجد را اولين پايگاه تربيت نفوس و تعليم معارف الهي مي‌دانستو از همين رو بود كه دوران امامت جماعتش در مسجد جليلي تهران را از بهترينادوار عمر با بركتش برمي‌شمرد. او دغدغه‌ي احياء و عمران معنوي مساجد را داشت و بر همين انديشه‌ي نوراني بود كه با اشاره و حكم رهبر فرزانه انقلاب اسلامي(دامت بركاته)، به تأسيس مركز رسيدگي به امور مساجد همت گمارد و در ربع قرن گذشته، براي سامان امور مساجد از هيچ كوششي فروگذار نكرد . ايشان همچنين سالها با تدريس معارف ناب اسلامي در مدرسه علميه مروي و دانشگاه امام صادق (ع) در رشد و اعتلاي ديني و اخلاقي طلاب و دانشجويان نقش بسزايي داشتند. آن عالم مجاهد يكي از اركان بزرگ انقلاب اسلامي بود كه در مقاطع مختلف، نقش حسّاس و محوري داشت.خدمات شايسته ايشان به مراكز علمي و مذهبي ورشد و ارتقاي فكري جوانان و پايبندي به اصول و ارزش‌هاي اسلامي در خاطره‌ها هميشه باقي خواهد ماند.حضور پر بركت آن مجاهد نستوه در جمع پيشگامان نهضت اسلامي و پيروان صديق خميني كبير تا آخرين روزهاي حيات ايشانهمچون عاملي وحدت­ بخش و انسجام ­آفرين تداوم يافت و به نمونه­‌اي مثال زدني در برابر تمامي خدمتگزاران نظام اسلامي جلوه­‌گر شد و نام و ياد آن عالم وارسته را در دفتر نيك­نامان ثبت و ضبط كرد. اين روحاني رباني  مراتب عالي علمي و محاسن و فضائل اخلاقي را با سوابق درخشان مبارزاتي و خدمات گسترده‌ي اجتماعي سياسي، دانشگاهي حوزوي، توأم ساخته بود. آن عالم عظيم‌الشان از سرمايه‌هاي بي‌بديل كشور و انقلاب اسلامي به شمار مي‌رفت و فقدان او در شرايط حاضر، الحق مصداق بارز ثُلمه بر پيكره‌ي اسلام و نظام اسلامي قلمداد مي‌شود. تلاش‌ها و مجاهدات خستگي ناپذير ايشان در بيش از نيمقرن جهاد علمي، سياسي در حافظه تاريخي ملت قدرشناس ايران جاودان خواهد ماند. هرجا احساس نياز به حضور بود دريغ نمي‌كرد.   مسئوليت‌هاي مختلفي اعماز وزارت كشور، كميته‌هاي مختلف انقلاب و... را از ابتداي انقلاب به عهده داشت كه اين بيانگر شخصيت مسئوليت پذير ايشان بود.  نسبت به مقام معظم رهبري علاقه ويژه‌اي داشت و رهبري هم عنايت و احترام ويژه‌اي براي شخصيت ايشان قائل بودند. تاسيس حوزه‌هاي علميه در تهران و اداره دانشگاه بزرگي مانند دانشگاه امام صادق (ع) خود مظهر حركت فكري و فرهنگي درحوزه و دانشگاهبود و فارغ‌التحصيلان اين دو مركز علمي نقش تاثيرگذاري در فرهنگ و اداره كشور دارند.  به عنوان دبيركل جامعه روحانيت مبارز شخصيتي تاثيرگذار داشت ودر سالهاي اخير نيز كه مسئوليت خبرگان رهبري را به عهده گرفت، ترازي ارزشمند را از خود به نمايش گذاشت.شخصيتا ايشان بدون اغراق بر اعتبار خبرگان مي‌افزود،  با مديريت صحيح خبرگان در مواضع سياسي به معناي واقعي معتدل عمل مي‌كرد.  مجموعه‌هاي سياسي كشور با تمام اختلاف نظر‌ها در مورد شخصيت و مواضع ايشان اتفاق نظر داشتند.  حقيقتا بايد از اين فقدان اظهار تاسف كرد، اما اميدواريم مسير، حركت و رفتار ايشان براي همه ما الگوي عمل باشد."العلما باقون مابقي الدهر” عروج روح ملكوتي عالم ربّاني، فقيه بصير ويار ديرين امام و رهبري حضرت آيت‌الله مهدوي كني (اعلي اله مقامه) را به ساحت قدسي ولي الله الاعظم (عج) مقام معظم رهبري، مراجع عظام، حوزه‌هاي علميه، شاگردان آن عالم رباني،خاندان مكرّم و بازماندگان و دوستان و ارادتمندان آن مرحوم از طرف همه دوبلاگ نويسان دوستدار ايشان تسليت گفته و از خداوند متعال علو درجات را براي ايشان مسألت مي‌نمايم.

دسته ها :
باري ديگر دست خونين خوناشامان شيطان بزرگ در پاره تن اسلام نمايان شد و خوي بربري گري خود را هويدا كرد تا بيش از پيش مردم دنيا نهايت ظلم و ستمگري حاكم بر جهان را شاهد باشند اما بكدامين گناه زنهاو كودكان بي پناه بايد در خون خود بغلطند ؟ مگر نه اين است كه صهيونيزم جنايت پيشه خود اهل سرزمين نبوده و نيست و صاحبان اصلي فلسطين فلسطينيان هستند و مگر نه اينكه اغلب مردم مسلمانند پس چگونه دول عربي اسلامي سكوت كرده اند تا رابطه شان با شيطان بزرگ آمريكاي جنايتكار بهم نخورد؟ اما همينعربهاي بي غيرت كه شاهد قتل عام مردم بيدفاع غزه هستند با راه اندازي گروهكهاي تروريستي سلفي تكفيري داعشي . خودشان عامل قتل عام مسلمين و ذبح بيگناهانند و اين مثلث شوم انگليس و امريكا و صهيونيزم با حمايت سعوديها و ابوجهل هاي افراطي پنج ضلعي منحوسي را ظاهر نموده است كه با زير پا گذاشتن پرچم فلسطين توسط داعش و تهديد خانه خدا توسط داعش و تخريب هزاران مسجد و دهها مرقد مقدس از پيامبران و صحابه پيامبر اسلام و امامزادگان صاحب معجزه وكرامت و قبور مومنين و نبش قبر صحابي پيامبر اسلام  ص و صحابي اميرالمومنين ع  و آشكار شدن هويت سركرده داعش كه جاسوس اسرائيل براي ايجادتفرقه و جنگ و قتل عام در بين گروههاي مسلمان با يكديگر بوده است و ذبح كودكان در برابر مادران و كشتن بيگناهان بجرم عدم اعتقاد به مذهب جعلي آنهاو گردن زدن هزاران نفر بدون اثبات جرم و تنها با حكم جعلي بدون دادگاه و دفاع كه همه نشانه مذهبي غير از مذهب اسلام و حتي مذاهب كتب آسماني دارد و تنها نقش پرچم و اسم پرچم بظاهر اسلامي ست و در حقيقت مذهبي ضد اسلامي برايريشه كردن اساسي اسلام است ديگر شكي باقي نميماند كه اينها همه از يك كرباس هستند و همه اينها در آبشخور صهيونيزم و امريكا و بريتانياي حيله گر ودر پي نقشه تفرقه بينداز و حكومت كن ترفند قديمي انگليسي ها و استثمارگراناند و بر طبل تجزيه عراق و بلاد اسلامي ميزنند تا بلكه اين قطعه ارزشمند نفتخيز مسلمين را قطعه قطعه نموده و بهتر بتوانند چپاول كنند همانند كشورهاي خليج فارس كه همه يك كشور بوده اند و تحت بيرق اسلام بوده ولي حكّام جاهل و وابسطه بريتانيا بي لياقتي خود را بلايي بر سر امت اسلام قراردادند و اينك پاره تن اسلام بايد اينچنين در خفه خون گرفتن دولتهاي وابسطهبه دلار امريكا دچار اينهمه مصائب شود اما بزودي زود شاهد سرنگوني وهابيت واذانب آن خواهيم بود كه البته زمزمه هاي انتفاظه در نابودي داعش و سلفي گري و وهابيت دست نشانده انگليس و دولت سعودي و نيز شمارش معكوس در انهدام و نابودي كامل صهيونيزم و البته متلاشي شدن امريكاي جنايتكار شروع شده استكه  با توكل و استقامت و بيداري اسلامي همه آحاد امت اسلام در همه بلاد اسلامي واقع خواهد گرديد ان شاءالله تعاليباري ديگر دست خونين خوناشامان شيطان بزرگ در پاره تن اسلام نمايان شد و خوي بربري گري خود را هويدا كرد تا بيش از پيش مردم دنيا نهايت ظلم و ستمگري حاكم بر جهان را شاهد باشند اما بكدامين گناه زنهاو كودكان بي پناه بايد در خون خود بغلطند ؟ مگر نه اين است كه صهيونيزم جنايت پيشه خود اهل سرزمين نبوده و نيست و صاحبان اصلي فلسطين فلسطينيان هستند و مگر نه اينكه اغلب مردم مسلمانند پس چگونه دول عربي اسلامي سكوت كرده اند تا رابطه شان با شيطان بزرگ آمريكاي جنايتكار بهم نخورد؟ اما همينعربهاي بي غيرت كه شاهد قتل عام مردم بيدفاع غزه هستند با راه اندازي گروهكهاي تروريستي سلفي تكفيري داعشي . خودشان عامل قتل عام مسلمين و ذبح بيگناهانند و اين مثلث شوم انگليس و امريكا و صهيونيزم با حمايت سعوديها و ابوجهل هاي افراطي پنج ضلعي منحوسي را ظاهر نموده است كه با زير پا گذاشتن پرچم فلسطين توسط داعش و تهديد خانه خدا توسط داعش و تخريب هزاران مسجد و دهها مرقد مقدس از پيامبران و صحابه پيامبر اسلام و امامزادگان صاحب معجزه وكرامت و قبور مومنين و نبش قبر صحابي پيامبر اسلام  ص و صحابي اميرالمومنين ع  و آشكار شدن هويت سركرده داعش كه جاسوس اسرائيل براي ايجادتفرقه و جنگ و قتل عام در بين گروههاي مسلمان با يكديگر بوده است و ذبح كودكان در برابر مادران و كشتن بيگناهان بجرم عدم اعتقاد به مذهب جعلي آنهاو گردن زدن هزاران نفر بدون اثبات جرم و تنها با حكم جعلي بدون دادگاه و دفاع كه همه نشانه مذهبي غير از مذهب اسلام و حتي مذاهب كتب آسماني دارد و تنها نقش پرچم و اسم پرچم بظاهر اسلامي ست و در حقيقت مذهبي ضد اسلامي برايريشه كردن اساسي اسلام است ديگر شكي باقي نميماند كه اينها همه از يك كرباس هستند و همه اينها در آبشخور صهيونيزم و امريكا و بريتانياي حيله گر ودر پي نقشه تفرقه بينداز و حكومت كن ترفند قديمي انگليسي ها و استثمارگراناند و بر طبل تجزيه عراق و بلاد اسلامي ميزنند تا بلكه اين قطعه ارزشمند نفتخيز مسلمين را قطعه قطعه نموده و بهتر بتوانند چپاول كنند همانند كشورهاي خليج فارس كه همه يك كشور بوده اند و تحت بيرق اسلام بوده ولي حكّام جاهل و وابسطه بريتانيا بي لياقتي خود را بلايي بر سر امت اسلام قراردادند و اينك پاره تن اسلام بايد اينچنين در خفه خون گرفتن دولتهاي وابسطهبه دلار امريكا دچار اينهمه مصائب شود اما بزودي زود شاهد سرنگوني وهابيت واذانب آن خواهيم بود كه البته زمزمه هاي انتفاظه در نابودي داعش و سلفي گري و وهابيت دست نشانده انگليس و دولت سعودي و نيز شمارش معكوس در انهدام و نابودي كامل صهيونيزم و البته متلاشي شدن امريكاي جنايتكار شروع شده استكه  با توكل و استقامت و بيداري اسلامي همه آحاد امت اسلام در همه بلاد اسلامي واقع خواهد گرديد ان شاءالله تعالي
دسته ها :
تشكيل گروهكهاي تروريستي توسط دولتهاي انگليس و امريكا و عربستان و حمايت از آنها غير از اينكه براي اهداف استثماري و استكباري اين دولتها ايجاد شدهاست براي حفظ رژيم جعلي صهيونيستي و تقويت آن و نيز براي معرفي كاملترين دين خداوند يعني اسلام ناب محمدي (ص) بعنوان دين ناقص و عقب افتاده و وحشي ووحشتناك مي باشد همچنانكه در تاريخ شاهد تشكيل اين تشكلهاي فريبكارانه عقبافتاده بوده ايم همچون وهابيت و بهائيت و سلفي گري و طالبان و تكفيري ها وداعشي ها كه همه و همه مزدوراني هستند فريب خورده كه در انحراف عميق عقيدتي گرفتار مطامع و نقشه هاي شوم استكبار جهاني و كفّار ضد بشري دولتهايبريتانيا و ايالات متحده امريكا و نيز سعوديها شده اند كه اكنون براي باصطلاح ازبين بردن داعش اعتلاف كرده اند و قطعا براي يك فريبكاري و هدف ديگر سياسي اين شوي سياسي را راه انداخته اند و دولتهاي عربي را هم به رقص درآورده و دوباره در چاله حيله گري جديدي انداخته اند كه بزودي معلوم خواهدشد همانگونه كه در تشكيل طالبان و مبارزه با آن شوي سياسي كثيفي را راه انداخته بودند و جان بيگناهان بسياري را گرفتند و بسياري را فريب داده و ازهستي ساقط كرده بودند و اين قصه تروريست سازي و مبارزه با همان تروريستهايخودشان ساخته ترفندهاي تكراري دول بريتانيا و امريكا و عربهاي فريبخورده به نفع صهيونيستها و با سرمايه هاي مسلمين و مردم بيگناه و بودجه مردم بيچاره امريكا همچنان ادامه دارد....
دسته ها :

{ قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة في القربي } سوره مباركه شوري آيه 23   اما آيا امت اسلام مزد رسالت را دادند ؟ آري هنوز آب كفن پيامبرشان خشك نشده بود حرمت اهل بيت او را شكستند بلكه قلب دخترش را شكستند و شايد بازو و پهلوي اورا ... فرزندي كه حامله بود را سقط كردند درب خانه اش را سوزاندند و پس از دوماه و اندي تنها گل رسول الله را از دست دادند و طبق وصيت فاطمه شهيده شبانه غسل و كفن و دفن ... و تا به امروز قبرش مخفي ست و اين بي حرمتي ها ادامه يافت تا نوه بزرگ پيامبرشان را كه بوسيله سم مهلك معاويةبن ابي سفيان ( دشمن اول رسول الله ) بشهادت رسيد در حال تشييع  در مقابل قبر پيامبرشان تيرباران كردند هم از پيامبرشان شرم نكردند و هم حرمتش را نگه نداشتند و هم به بدن شهيد اهانت كردند و هم به بدن نوه رسول الله و هم به بدن يك مسلمان و مومن واقعي و هم به بدن صحابي رسولشان و هم به بدن اهل كساء هم به بدن نوه ارشد پيامبرشان و هم كريم ترين انسانها و ووووو الله اكبر از بي شرمي كساني كه اينچنين مزد رسالت رسول الله را دادند ميگويند در وقت احتضار رسول الله حضرت از حضور برخي بسيار ناراحت شدند و فرمودند چرا در لشكر اسامه نرفتيد و امر مرا اطاعت نكرديد اما آنها عذر آورده بودند بلكه بدنبال فتنه اي بودند فلذا پيامبر فرمودند قلم و دواتي بياوريد تا وصيت كنم ولي عمربن خطاب گفت ان الرجل ليهجر اين مرد هذيان ميگويد !!!!؟ عجب پيامبر اكرم (ص) رجل هذيان گوست ؟؟؟؟!!!! و عمربن خطاب مانع از آوردن قلم و دوات شد و در وقت تدفين پيامبر براي ابوبكر بيعت ميگرفت و با شمشير و فرياد در سقيفه بني ساعده مشغول جمع آوري بيعت نامشروع براي خلافت نامشروع ابي بكر شد در حالي كه حجت خدا را خداوند در روز غدير توسط پيامبر معرفي كرده بود و ابي بكر هم دودستي بيعت ميگرفت چون عجله داشت تا مراسم تدفين پيامبر تمام نشده حاكم مسلمين شود و اين ابتداي عهد شكني و بيحرمتي هاي بعدي شد كه مزد رسالت بود !!!؟ و اي كاش اين حكايات دروغ بود اما حقيقتي ست كه هنوز جزئياتش بيان نشده است كه چه مصيبتها از آن كودتاي ننگين بر اهل بيت پيامبر (ص) و مسلمين ببار آمد كه آثار خونبارش هنوز كه هنوز است در امت اسلام باقي ست

دسته ها :

شايد سرمايه هاي معنوي را همچون مواهب مادي ثروت ندانيم اما حقيقت اين است كه معنويات از ماديات ارزش بالاتري دارند و حتي در بقاء آن نميتوان ماديات را با معنويات مقايسه نمود و پروردگار يكتا نيز بيش از متاع دنيا به توشه آخرت تاكيد فرموده است و براي بدست آوردنش بيش از ماديات معادن گنجهاي معنوي ايجاد كرده است كه يكي از مهمترين آن عبادات و در رأس آن نماز و روزه داري است كه در ماه مبارك وجوب روزه را تكليف فرموده است تا توشه اي از ثروتهاي معنوي از اين معدن گنجهاي معنوي ذخيره كنيم تا در ادامه زندگي در اين دنياي فاني براي حفظ مقام انسانيت خويش و نيز براي حيات ابدي در دنياي باقي مواهب ناتمام داشته باشيم اما آنچه مهم است حفظ اين ثروت عظيم است كه در هيچ ماهي از سال اينگونه براي ما گسترده نميشود تا سال ديگر و رمضان ديگر كه معلوم نيست باشيم در اوج ماه مبارك شبهاي قدر است و تقدير مقدرات دنيوي و اخروي و سرنوشت زندگاني ابدي ما كه چنانچه بخوبي قدر دانسته بوده باشيم مسئوليت ما را در حفظ آنچه نصيبمان شده است سنگين تر ميكند پس در حفظ اين ثروت بسيار ارزشمند بركات ماه مبارك بشدت حساس و كوشا باشيم و از خداوند در اين راه استعانت بجوئيم 

دسته ها :

ميلاد مسعود  ختمي مرتبت خاتم انبياء والمرسلين پيام آور مهر و محبت و صفا و صلح و دوستي ابناء بشر و حامل آخرين و كاملترين دين پروردگار خالق يگانه حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم و نيز ميلاد مبارك عالم آل محمد ششمين جانشين برحق رسول الله و هشتمين معصوم الهي و رئيس مذهب برحق شيعه محمد و آل محمد و ششمين فرزند معصوم پيغمبر گرامي اسلام حضرت امام صادق الائمه عليه آلاف تحية والسلم بر همه رهپويان حقيقي محمد و آل محمد (ص) و دوستداران حضرتشان مباركباد

دسته ها :


21 بهمن ساعت 10 صبح اسلحه‌خانه‌ي نيروي هوايي به همت مردم و كمك همافران فتح شد.
ساعاتي بعد كلانتري‌هاي 9، 10، 11، 12، 16، 26 و كلانتري نارمك به دست مردم افتاد.
مردم تانك‌ها و نفربرها را به خيابان‌ها آوردند و به يكديگر روحيه مي‌دهند. فرمانداري نظامي كه دست‌پاچه شده‌است، در آخرين اعلاميه‌اش كه بارها از راديو پخش شد، ساعت منع عبور و مرور را چهار و نيم عصر اعلام كرد.
امام خميني در پاسخ به دستور فرمانداري پيامي به اين شرح صادر فرمودند: «اعلاميه‌ امروز حكومت نظامي، خدعه و خلاف شرع است؛ مردم به هيچ وجه به آن اعتنا نكنند، برادران و خواهران عزيزم، هراسي به خود راه ندهيد كه به خواست خداوند تعالي، حق پيروز است.»
مردم خيابان‌ها را ترك نكردند.

دسته ها :


20 بهمن پس از خبر ساعت 20، تصاويري از دوران اقامت امام خميني در پاريس از شبكه سراسري تلويزيون پخش شد. هم‌زمان با پخش تصوير امام خميني، همافران نيروي هوايي در پادگان، فرياد «الله‌اكبر» سر دادند. شعار همافران در حمايت از امام خميني باعث خشم افسران و كاركنان ضد اطلاعات نيروي هوايي شد. اخطارهاي تند آنان به همافران، به درگيري و تيراندازي و ورود گارد شاهنشاهي منجر شد. با بالا گرفتن درگيري، مردم براي كمك به همافران ارتش وارد پادگان شدند اما لوله‌ي مسلسل گارد شاه به سمت مردم چرخيد و آن‌ها را هدف گلوله قرار داد. درگيري تا صبح ادامه داشت...

دسته ها :


19 بهمن بختيار دستور تيراندازي به سمت مردم را مي‌دهد. در بعضي از نقاط كشور به سمت مردم تيراندازي مي‌شود. عده‌ي زيادي از همافران و افراد نيروي هوايي، با لباس‌هاي نظامي و در ميان شادي و حيرت مردم به اقامت‌گاه امام رفتند. امام خميني در اين ديدار، خطاب به همافران فرمودند:
«همان‌طور كه گفتيد تا حالا در اطاعت طاغوت بوديد، حال به قرآن پيوستيد. قرآن حافظ شماست. اميدوارم با كمك شما بتوانيم در اينجا حكومت اسلامي را برقرار كنيم.»

دسته ها :


18 بهمن امام خميني فرمان داده‌اند نام اشخاصي كه به نوعي به كشور و مردم خيانت كرده‌اند افشا شود. با تلاش مردم و متخصصين، فرستنده‌اي سيار در مدرسه‌ي علوي راه‌اندازي مي‌شود. اينجا تهران، كانال انقلاب

دسته ها :



15بهمن بختيار تمام پايگاه‌هايش را از دست داده و همچنان با انجام مصاحبه‌هاي مختلف سعي در به رخ كشيدن قدرت خود دارد. محورهاي مورد تاكيد و تهديد او در مصاحبه‌ها اين‌ها هستند:

    - به آيت‌الله خميني اجازه تشكيل دولت موقت را نمي‌دهم.

    - كساني را كه جنگ داخلي راه بيندازند اعدام مي‌كنم.

    - تمام نظرات امام خميني را در لباس قانون تحقق مي‌بخشم.

امام در پاسخ تهديد‌هاي دولت فرمودند: «من بايد نصيحت كنم كه دولت غاصب كاري نكند كه مجبور شويم مردم را به جهاد دعوت كنيم. ما از ارتش مي‌خواهيم هر چه زودتر به ملت متصل شوند. آن‌ها فرزندان ما هستند. ما به آن‌ها محبت داريم...»
امام همچنين در سخنراني‌ها و ديدار‌هايشان با مردم اصول سياست‌هايشان را اين‌گونه بيان فرمودند: «تمام اتباع خارجي در ايران به صورت آزاد زندگي خواهند كرد. ما براي اقليت‌هاي مذهبي احترام قائل هستيم. نظر من راجع به راديو و تلويزيون و مطبوعات اين است كه در خدمت ملت باشند. دولت‌ها حق هيچ نظارت ندارند...

دسته ها :

در فضيلت نيمه شعبان همين بس كه شب و روز آن در قدر شب و روز قدر است همان شبي كه نزول ملائكه و رحمت الهي را بهمراه دارد هيچ شبي در قدرش نيست جز نيمه شعبان كه شب برات و آزادي بندگان خدا از عذاب و نقمت خويش ... ودر چنين شبي دعا و عبادت خالصانه پذيرفته و ارزش قبولي درگاه الهي مي يابد اما نكته قابل توجه در قدر نيمه شعبان فضيلت زيارت حضرت اباعبدالله الحسين (ع) است كه قلب مومن را به رسالت مولود اين روز بافضيلت معطوف ميدارد و آن احياي اسلام ناب محمد رسول الله (ص) است بعد از عبادت و غسل و دعا زيارت حضرت سيدالشهداء(ع) و لو از راه دور ... حتي با يك جمله كوتاه { السلام عليك يا اباعبدالله الحسين (ع) ... } شب ميلاد آخرين حجت خدا چرا شب عبادت و احياء و توبه و خواندن دعا و حتي نماز جعفر طيار و زيارت حضرت امام حسين (ع) ؟! نهمين فرزند سالار شهداي كربلاء آيا صاحب ماموريتي است كه نيمه تمام مانده ؟ همان امري كه جد مظلومش مي خواست با مرگ خود حياتي دوباره بخشد ؟ آن مهمي كه رسالت آخرين رسولان خداوند كامل نخواهد شد مگر به ابلاغ آن ؟ كه فرمود { يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته ... }(مائده67) { اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا ... }(مائده3) لذاست كه نيمه شعبان و تفكر مهدويت ريشه در عاشورائي دارد كه ادامه دهنده غديري است كه رسالت آخرين رسول حق را تمام ميكند و كامل ميگرداند و رسالت آخرين پيامبر خدا توسط آخرين حجتش به سرانجام خواهد رسيد كه امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف است ... اللهم عجل في فرجه و سهل مخرجه و انصر ناصريه ...

دسته ها :

تدبير الهي در مواليد شعبان المعظم ماه شعبان ماه رسول خدا و ائمه معصومين صلوات الله عليهم اجمعين است كه در ايام قدسي آن شاهد ميلاد و انوار مقدس سه امام معصوم عليهم السلام و دو ولي خدا كه تالي تلو معصوم ميباشند هستيم كه بعيد نيست بدون تدبير خداوندي نبوده باشد همانگونه كه فرمود ( لارطب و لا يابس الا في كتاب مبين ) هر حادثه اي با حكمت الهي همراه است و تدبيرات حق داراي حكمتي است كه انسان بصير ميتواند بخوبي آنرا دريافت كند و مسير سير بسوي حقيقت را بهتر بيابد . ميلاد با سعادت خامس آل عبا وسيد الشهداء و شفيع المذنبين حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام در سوم اين ماه معظم و ولادت علمدار وفادار و با فتوت و دليرش حضرت ابالفضل العباس عليه السلام مقارن با روز بعد از ميلاد مولاي مظلومش حسين عليه السلام و سالروز ميلاد چهارمين اختر تابناك امامت و ولايت حضرت زين العابدين و سيد الساجدين عليه السلام كه در پنجم اين ماه نوراني مقدر به تقدير خداوندي گرديده است و پس از چندي در يازدهم شعبان المعظم دلهايمان به سرور ولادت حضرت علي اكبر عليه السلام مسرور ميشود كه اولين شهيد بني هاشم در عاشوراست و بعنوان روز جوان نامگذاري كرده ايم همو كه بابايش امام شهيدان كربلا اباعبدالله الحسين عليه السلام است و در وصفش محضر خداوند عرض كرد بار اللها جواني را به ميدان ميفرستم كه در خلقت و خوي شبيه ترين مردم به پيغمبر توست و هر گاه اشتياق ديدن جدم رسول الله پيدا ميكنم به چهره علي اكبرم مينگرم تا آرام گيرم ...چندي بعد تدبير پروردگار در پانزدهم و نيمه شعبان المعظم تعلق ميگيرد و ميلاد با سعادت قطب عالم امكان و منجي عالم بشريت حضرت مهدي منتظر عجل الله تعالي فرجه الشريف واقع ميگردد كه از دير باز شب و روز نيمه شعبان برات خداوندي و امتياز ويژه اي در بين ايام ليالي داشته است حتي در بسياري از اديان كهن ... لذاست كه اين تقارنات را نميتوان بي حكمت و خالي از نكات و اشارات رحماني تصور نمود . بنابراين اگر بصورت سطحي اين مواليد را كه در چنين ماه كه منصوب به رسول گرامي اسلام (ص) ميباشد و با ميلاد امام حسين (ع) كه احياء كننده دين جدش با نهضت خونينش در كربلاست و رشادت و فتوت علمدارش ابالفضل العباس (ع) همراه است و تبليغ و تبين و طلايه دار اسراء و مصيبت زده هاي قيام خونين عاشوراء توسط فرزندش امام سجاد (ع) و يادآوري نقش جوان در انقلاب مقدس و عظيم حسيني با ولادت فرزندش علي اكبر(ع) كه ميتواند درسهاي مهمي را براي جوانان داشته باشد و براي همه انسانها نكات حكمت آميز سرنوشت سازي را درباره دوران جواني و اهميت آن گوشزد نمايد كه توجه به آن حتي ميتواند درجريانات مهم محوريت داشته باشد ... و ياد ولي نعمت عالم امكان بقيت الله الاعظم حضرت مهدي منتظر(عج) كه صاحب انقلاب جهاني اصلاح همه عالم بشريت و ايجاد كننده حكومتي جهاني با عدالتي بي نظير و تبديل اين جهان به بهشت مثال زدني كه تكامل انسانها را به بالاترين درجات خود بدنبال دارد ... ارتباطي را در اين تقارنات مي يابيم كه دربر دارنده مطلب پر اهميتي است و بايد بيش از پيش دقت نظر مصروف آن نمود كه سطحي ترين نگاه ميتواند معرفي ماموريت بسيار مهمي باشد كه با وجود اين انوار مقدس ميبايد به سرانجام اتمام و اكمال برسد و آن اصلاح بني آدم و هدايت بسوي سرمنزل انسانيت خويش است كه از گفتار پيامبر عظيم الشان اسلام (ص) وسخنرانيهاي امام حسين (ع) در بدو قيام خود در مكه معظمه و نيز در وصيتنامه اي كه به برادرش محمد حنفيه متذكر شده بودند كه خروج من براي نام و دنيا طلبي و مواهب دنيوي و اختلاف بين مسلمين و تفريح و ... نيست بلكه براي اجراي فريضه امربمعروف و نهي از منكر و اصلاح امت جدم رسول الله (ص) است ... لذا براي اجراي اين ماموريت مهم از خاتم انبياء تا خاتم اوصياء ميبايد بهترين انسانها مامور اين مهم مهم شوند و بخوبي انجام وظيفه نمايند از حسين شهيد (ع) بهمراه علمداروياران وفادارش و علي اكبر (ع) و سجاد (ع) تا مهدي اش (عج) كه همگي در انتظارش بوده و هستند و حاكميت دين محمد (ص) ومنتقم خون حسين (ع) و اصلاح عالم بشريت مهمترين ماموريتي است كه بايد به سرانجام برساند ... و زمينه سازان حاكميت دين خداوند بر پايه دين محمد (ص) و مكتب حسين (ع) و سجاد (ع) پيام علمدار كربلا و شهداي عاشورا و درس علي اكبر حسين (ع) است .

دسته ها :

بيداري فطرت بشري در آخرالزمان و خيزش جهاني

 حاكي از رشد انسانيت انسانهاي زمان ماست

دسته ها :

مرگ در راه عقیده زمینه ساز زندگی ابدی دکترین حضرت سیدالشهداء علیه السلام است

چرا که حق باوری منشاء حرکت بسوی حقیقت است و موجب دوری از باطل واین همان مسیر تکامل انسان بسوی کمال میباشد

 

دسته ها :

روزه داران واقعى

قال على (علیه السلام): «صَوْمُ الْجَسَدِ الاِْمْساکُ عَنِ الاَْغْذِیَةِ بِاِرادَة وَ اخْتِیار،

 خَوْفاً مِنَ الْعِقابِ وَ رَغْبَةً فِى الثَّوابِ وَ الاَْجْرِ.

 وَ صَوْمُ النَّفْسِ اِمْساکُ الْحَواسِّ الْخَمْسِ عَنْ سائِرِ الْمَآثِمِ

 وَ خُلُوُّ الْقَلْبِ مِنْ جَمیعِ اَسْبابِ الشَّرِّ

روزه جسم پرهیز از خوردنى ها و آشامیدنى ها و سایر مفطرات 

با میل و اختیار است، و انگیزه این روزه دورى کردن از

 عذاب هاى الهى و دست یافتن به اجر و ثواب پروردگار است.

و روزه روح پرهیز حواسّ پنج گانه (نه فقط زبان) از

 سایر گناهان و خالى کردن قلب و روح از تمام علل

 و عوامل بدى هاست. شرح و تفسیر یکى از

 نعمت هاى بزرگ خداوند متعال ماه مبارک رمضان است،

 ماهى که انواع برکات در آن وجود دارد.

 بزرگ ترین نعمت خداوند، قرآن مجید، در این ماه

 نازل شده است; نعمتى که عالى ترین مائده آسمانى است

درهاى رحمت الهى در این ماه باز، و

 درهاى جهنّم بسته، و شیاطین در غل و زنجیر، و

 هواى نفس در پرتو این ماه به زنجیر کشیده

مى شود. هر نعمتى شکرانه اى دارد و شکرانه

 این نعمت این است که به فلسفه و أسرار این

 ماه پى ببریم و به حقیقت روزه دست یابیم.

1. میزان الحکمة، باب 2358، حدیث 10651، (جلد 5، صفحه 471).

دسته ها :
بنام حق
 تاقبل از انقلاب بحثهای مربوط به ظهور امام زمان عج یکی از محافل قوی در روند هدایتی و اصلاحی جامعه محسوب میشد که متاسفانه با طرز فکر برخی کج اندیشان انجمن حجتیه که معتقد بود نباید برای رفع فساد اقدامی کرد چراکه امام زمان زمانی میآید که همه جا را فساد بگیرد و ما با ایجاد انقلاب اسلامی ظهورش را به تاخیر میاندازیم اما انحرافی بودن این طرز نگاه و کودکانه بودن این دیدگاه مهدویت کاملا آشکار شد که زمینه سازی برای ظهور حضرتش نیز از جمله نشانه های ظهورش میباشد اکنون مطلب این است که چه عواملی در زمینه سازی ظهورحضرتش موثر است؟
دسته ها :

 

 

 



الف:خوش اخلاق و خوش رفتار و در باطن میانه رو و با همه ملاحظه کند و خونگرم میباشد و با همه کس زود صمیمی میشود ودر زندگی در جنگ و جدال و گفتگو به سر میبرد و پیراهن سیاه بر او نامبارک می باشد و محنت بسیار می کشد و هر چه را طلب کند زود بیابد و مریضی وی همیشه در باد قولنج گردن وپهلو می باشد.

ب :فردی با محبت و رفیق باز و همیشه مغرور و جیب او خالی و قدر مال دنیا را نداند.

ج : فردی باشد او همیشه از مریضی شکم رنج میبرد و این مریضی هر چند وقت یکبار اشکار میشود و دو وجه دارد یا سیاه چهره و قوی استخوان یا سفید پوست و بزرگ اندام و همیشه سرگردان واشفته می باشد و از کار خود حیران است

د:او فردی با دیانت و پر فکر وبشاش و زیبا چهره و جنگجو است و قدر مال دنیا را نمی داند و همیشه در حال ترقی می باشد

ه : او فردی است که همیشه اطرا فیان را امر ونهی کند وتند خو و اتشی مزاج و طبع او گرم میباشد

و: فردی است که همیشه به دیگران کمک می کند و گاهی مغرور میشود و زبان بد پشت سر او باشد و دیگران بدی او را میگویند

ز: خوش اخلاق و با محبت و خونگرم و در هر کاری مقرراتی است و در زندگی برای او سحری می کنند و در زندگی شکست بزرگی می خورد و همیشه از درد سر و زانو در عذاب میباشد و نسبت به زندگی دلسرد می گردد و حیران و سر گردان میشود

ت: او فردی است خوش اخلاق کم خواب و هرگاه مرتکب گناه میشود سریع توبه میکند و اگر دل کسی را برنجاند بسیار نگران و در پی ان است که دلجویی کند و همیشه احساس تنهایی عجیبی در خود دارد

ث: فردی است ثابت قدم و پر اراده و در هر کاری ثابت قدم می باشد خوش اخلاق و پر عقل است و پیشانی او پهن میباشد و در زندگی هرگز محتاج نخواهد شد

ح: او فردی زیبا و خوش اخلاق و حق گو و کینه ای و حرف را در دل نگه دارد و همیشه در بحث و جدل وجنگ به سر میبرد

خ: فردی است زیبا چهره با چشمانی درشت با محبت و مقرراتی و هر چه سعی میکند رزقش بسیار شود موفق نمی شود و او فردی است عشقی و تنبل و کاهل در کارها و باید این کار را ترک کند تا در زندگی موفق و سر بلند شود

ر: او فردی است خوش اخلاق میانه رو و اتشی و همیشه اطرافیان در پشت سر او بد گویی کنند و او فردی است طمعکار و زیبا چهره وخوش گذران و اگر ایمان خود را حفظ کند به هر مقام و منزلتی که بخواهد میرسد و دست او همیشه از پول دنیا تهی است

س : او فردی میباشد پر استعداد و با ذوق و سلیقه و همیشه بهترین اجناس را انتخاب می کند و بسیار مغرور ومتکبر میباشد و هر کاری که میل داشت انجام میدهد و با اطرافیان خود در نزاع و لجبازی بسر میبرد فردی باشد اتشی مزاج و همیشه در چشم اهل واعیان پر هیبت به چشم میاید

ش: او فردی است مشفق ومهربان و جنگجو و عصبانی و خونگرم و زبان او تلخ است و هر چه در دنیا به او ضرر برسد از دست و زبان خود میخورد و اگر زبان خود را نگه دارد از بلا محفوظ میماند و بسیار لجباز است

ص : فردی است دهن بین و هرکس هر حرفی را با او در میان بگذارد سریع باور میکند نترس و خشن و خوش اخلاق و با محبت و همیشه در حال ترقی و فکر میباشد

ض : او فردی است خوش اخلاق و زیرک ودانا وکینه توز و همیشه نگرانی خود را در ظاهر بروز نمیدهد و پیشانی او پهن است و کمان ابرو دارد و در کارها بسیار دقیق میباشد و هرگز یاد خدا را فراموش نمی کند و به دنبال هر کار زشتی توبه می کند و فردی زرنگ است

ط :او فردی است پاک و خوش اخلاق و عشقی و خوش گذران و خو نگرم و پیراهن سیاه براو خوشایند نیست و دوستی بسیار میکند

ظ : او فردی است که ظاهر و باطنش یکی است و خشک ومقرراتی میباشد و اطرافیان پشت سر او بد گویی کنند و قدر مال دنیا را نداند و در سینه و اعضا خالی دارد که نشان اقبال است و دنبال دوست رود و خواهان ان است که با دوستان تفریح کند

ع:او فردی باشد بلند مرتبه و پر گذشت و خوش اخلاق و بخشنده و مقرراتی وخشک و او هرگز قدر مال دنیا را نمیداند و در دوستی با دیگران پاینده و متعصب و در اول زندگی رنج بسیار کشد و قدر مال دنیا را نداند

غ: زیبا چهره با گذشت و خشک و مقرراتی و احساس نا امیدی کند در فکر میرود و به گذشته واینده خود می اندیشد دانا وعالم است و زندگی را با صلح وصداقت دوست دارد

ف : او فردی است اتش مزاج و تند خو و جاهل و زیبا چهره و جنگ جو و خون گرم و نترس از ناحیه هر چند وقت یک بار مریض و رنج میکشد و در زندگی چند بار شکست میخورد ولی در اینده به مقام و منزلت خوبی میرسد

ق: فردی است قادر وتوانا و زیرک و دانا و در هر کاری نقشه بسیار میکشد و موفق میشود فردی است خوش گذران و قدر مال دنیا را نداند و گاه گاهی با ملایمت و یا خصومت برخورد میکند

ک: او فردی است زیرک و دانا و زیرک و خشک و مقرراتی و زبان او تلخ است و همیشه دیگران از زبان او در عذاب میباشند با یک کلمه حرف دیگران را برنجاند و همیشه در حال ترقی و فعالیت باشد

ل: فردی است زیبا چهره و خوش اخلاق و یکدنده و همیشه جدایی اختیار کند و غرور خاصی دارد قدر مال دنیا را نمی داند و همیشه متعصب اطرا فیان نزدیک خود میباشد

م : خوش اخلاق و با محبت و خون گرم ونترس و همیشه اطرافیان پشت سرش بد گویی کنند و در روبرو از او تعریف و تمجید کنند او فردی باشد خوش چهره و چشمان درشتی دارد و در کارهای خود همیشه کاهلی دارد و زود عصبانی میشود و سریع خاموش میشود عشقی میباشد و در تمام کارها تقاضای کمک کند

ن: او فردی است کینه توز و دم دمی مزاج میباشد گاهی اوقات بسیار خوب و گاهی اوقات بسیار بد و مقرراتی وخشک میشود همچون قاضی میباشد ودر حقوق خود ودیگران به میزان برخورد کند

ی :او فردی است پر فکر وزیبا و با هر کس در افتد بر او غالب گردد دم دمی مزاج میباشد و گاهی بسیار خوب و گاهی بسیار خشک و مقرراتی است او فردی است چهار شانه و از مریضی شکم گاه گاهی رنج میبرد

 

دسته ها :

فال هجاء

«

در بیان تفأل به کلام الله مجید به حروف هجاء »
(
فال با قرآن

)

گشا مصحف،ورق زان هفت گردان
ز هفتم سطر،حرفِ اولست قال
چو فال آید « الف » خیر و صواب است
چو «ت» آید ، بباید توبه زان کار
چو «ج» آید ، بکن جهدی و می کوش
چو «خ» آید، امان از خوف میجوی
چو « ذ » آید، تو خود آن خوار بینی
چو « ز » آید، بیابی مالِ بی عدّ
چو «ش» آید، خصومت پیشت آید
چو «ض» آید،در آن کار است گرانی
چو « ظ » آید، ظفر بر دشمنان است
چو «غ » آید، خطر باشد،بده مال
چو «ق» آید، شوی مقبول در قول
چو «ل» آید ، برآید حاجتت زود
چو «ن» آید، بود آن کار نیکوی
چو «ه»‌آید ، خدا خشنود و خصمان
چو «ی» آید ، زغایب مژده یابی

شمر از سطر هفت از هفتمین «ان»
عقیدترا بران ای صاحب فال
ز «ب» از منعمانت ، فتح بابست
ز «ث» دنیا و دین بر دست می آر
ز «ح» از اقربا ، جام خوشی نوش
ز « د » اصحاب دولت را خبرگوی
ز« ر » نیکی بود ، شادان نشینی
ز «س» بینی سعادتهای بی حد
ز «ص» ای خواجه ، صبر و مکث باید
ز «ط» زاهد شوی ، تقوی برانی
ز «ع» امر محبتها عیان است
ز «ف» شادی تو را باشد به هر حال
ز «ک» ایمن نباید بود از هول
ز «م» آید ملامتهای مشهود
ز «واو » ت هست نعمت توی در توی
ز « لا» تشویش باشد نی نه چندان
که خشنود انی از نعم المابی
نحوه گرفتن فال : با وضو قرآن را بدست بگیر،

آن را زیارت کرده و با توجه به نیتی که در دل داری ،

صفحه ای از کتاب خدا را باز کن

. از آن صفحه ،

هفت ورق جلو برو. بعد از آن ،

از ابتدای صفحه، هفت سطر بشمر و پایین بیا.

بعد در میان سطرهای بعدی

، هفت بار کلمه « ان » را پیدا کن.

بعد از یافتن هفتمین بار از کلمه « ان » ،

دوباره هفت سطر بشمر و جلوتر برو.

ابتدای سطر هفتم از هفتمین کلمه « ان » که پیدا کرده ای،

اولین حرفی که سطر با آن شروع شده،

معنی فال توست. آن را با فال بالا معنی کن!

موفق باشی و فالت نیک انشاءالله!

دسته ها :

سلام دوستان

 بالاخره من هم وارد گروه وبلاك نويسان تبيان شدم

 قصد من  نوشتن يادداشتهاي شخصي ام هست اما ممكنه مطالبي را هم

بصورت تحقيقي وارد كنم اميدوارم عضو مفيدي براي اين مجموعه باشم

دسته ها :

سوال ؟ ؟ ؟

مراد خداوند رسيدن به عشق و مستي در ذات خودش است ؟؟؟

آيا عشق همان كمال است و چون فرمود سر خلقت با عشق شروع شد عشق مراد است ؟؟؟

كمال معرفت است ؟ عشق كمال است ؟

پس عشق معرفت است ؟ عشق مستي است ؟ يا عشق محرك است ؟

عشق طلب است ؟ عشق كمال است ؟ كمال همان عشق است ؟

معرفت براي رسيدن به كمال كه همان عشق است مي باشد ؟

معرفت علم است ؟ علم همان محصول عقل است ؟

پس معرفت عقل كل است ؟ ! پس كمال اگر معرفت باشد رسيدن به عقل كل است ؟

!

اگر علم نور است از انوار وجودي خداست كه وصول به خدا كمال است

پس اين نور هم نور كمالي است كه مراد خلقت آدمي است ؟

!!

يا نوري است كه وسيله وصول به نور اصلي كه والله نور السموات و الارض است

يعني ذات خود خداست ميباشد ... ؟؟؟

!!!

اگر وسيله است پس معرفت علم نيست

...

چون معرفت كمال است و علم خود كمال نيست بلكه وسيله است

يا اگر معرفت كمال باشد علم وسيله رسيدن به معرفت است و

اگر كمال نباشد پس معرفت هم وسيله رسيدن به كمال است

پس چه چيز كمالي است كه مراد خداست از خلقت پاكي كمال است

آن كمالي كه مراد است ؟ يا وسيله است عشق محرك است يا كمال است

و مقصد است مقصد و مراد خالق متعال چه بوده ؟

رسيدن به كمال ؟

كمال چيست ؟ معرفت ؟ علم ؟ پاكي ؟ نور ؟ عشق ؟ مستي ؟

يا همه وسيله رسيدن به كمال است و خود ذات مقدس خودش كمال است

والله اعلم بالصواب اللهم اشرح لي صدري و زدني علما و نجني من توهمات

دسته ها :

بسياري از معلومات علم نيست

و توهمات است و خيالات است و

آدم فكر مي كند يك مطلبي را

فهميده كه حقيقت يا واقعيت دارد

بلكه اصلا خيلي از معلومات حقيقت ندارد

و درست نيست و توهم است

چيزي احساس مي كند به حساب

اعتقادش مي گذارد و اينها توهم است

كه بسياري از آن توهمات

هم توهمات شيطان است

البته گاهي توهمات شيطان نيست

و گاهي توهمات رنگ معلومات مي گيرد

مثل آنچه مغزهاي الكلي به گمان

خودشان فلسفه بافي مي كنند

و درباره سرنوشت آدمي حرف

مي زنند و طرح مي دهند

در حالي كه كه مغز الكلي اصلا قادر

نيست تعيين مسير زندگي كند براي آدمي

بلكه عقل بدون الكل هم نميفهمد

بلكه فقط خالق مصالح زندگاني اين دنيا و آن دنيا

و كمالات و راه رسيدن به آن را براي بشر مي داند

و مي گويد و گفته است و انبياء پيام آور

خدا و ائمه اطهار مبين آن بوده و هستند

بسياري از معلومات توهم است و علم نيست

العلم نور يقذفه الله في قلب من يشاء

اللهم ارزقنا

دسته ها :

رهائي در راه خداست

راه خدا با اسارت سازگاري ندارد

هر چيزي كه آدم را اسير كند

غير از قطع طريق الي الله حالا

اسارت دني باشد مثل تمتعات دنيا

يا بظاهر عالي باشد مثل اسير

معنا شدن و اسارت در عالم و قفس معاني

و آن قوانين مربوط به آن

ولي راه خدا در حريت و آزادي وصول

و قطع مسير مي شود ولاغير

البته وصول به آن بسيار بسيار

سخت است ولي حقيقت است

چون كسي كه بگويد اي خدا به سويت

آمدم اگر اسير بند باشد نميتواند

و اگر بگويد دروغ گفته

بندها چند نوع است و قفس ها

انواع دارند و عالي آن هم گاهي

معنويات اند كه بند ميشود

ولي البته اهل طريق اين بندها را

پاره كرده اند و واصل شده اند

حالا چقدر وصول براي آنها

حاصل شده والله اعلم

البته اگر كسي در بند معنويات باشد

معنايش اين نيست كه آخرت

جهنمي ست خير

عذاب هر طايفه فرق مي كند عذاب

انسانهاي بالا به فراق است

كه در دعاي كميل فرمود

جهنم تو تحملش آسان تر است از فراق تو

......

پس هدف از مومن شدن بخدا و

هدف از كمالي كه خدا مقرر فرمود

آزادي از تمام بندهاست

و فقط دربند خدا گرفتار شدن است كه

البته آن را نميشود گرفتاري نام برد

بلكه آن نهايت آزادگي ست

.

هدف مست شدن نيست هدف

آزادي از هر مستي ست

هدف معنويت و سير در عالم معاني

و لذت از آن نيست

بلكه معنويات هم وسيله و مستي آن

هم اثر آن است و لذت بردن مزد كارگري آن است

ولي ماندن در آن معصيت بزرگ و

انس با آن گناه و توكل به غير خداست

و اعتماد به غير خدا يعني غير خدا

را مسبب دانستن است حتي معنا

چون معنا را هم خدا آفريده

.

آيا غرق شدن در مسير هائي كه

جزء طريق الي الله هستند درست است يا نه

ظاهرا بايد درست نباشد به دليل

روايت خيرالامور اوسطها

و اما وسط كجاست خود خدا معين مي كند

و كرده كه اوسط امور كدام است

فرض كنيم مثلا محبت و مهرباني و دوست

داشتن و عاطفه بخرج دادن

كه از مسير وصول الي الله است و

جزء جاده هاي آن است

و جزء لوازم وصول هم هست و

جزء وسائل هم هست

{

كه البته جاده بودن يا لازم بودن يا وسيله بودن

و يا به درجه لوازم يا به درجه جاده بودن مي رسد

}

هر يك بسته به درجه محبت

يا مهرباني يا ... است

هر چه درجه آن بالاتر وسيله بودن آن بيشتر

آنقدر در آن فرو رويم كه به دشمن خدا هم بخواهيم

با اعطاي جوائز يا به قاتلي كه كافر

هم هست و قصد فساد و قتل مسلمين دارد

و خرابي دنياي مسلمانان را دارد

از باب مهرباني لطف كنيم

و عاطفه را تا اين اندازه پيش ببريم

مسلما مقصود را ضايع كرده ايم

پس اوسط آن مراد است

و قس علي هذا در تمام لوازم مثل

وفا و علم و عشق و عقل و

هر آنچه كه مي شود جزء لوازم وصول

يا وسيله وصول يا جاده وصول برشمرد

غرقه شدن در آن و پرداختن به آن هم

برخلاف مقصود و غرض است

و بايد فقط به اندازه جاده بودن يا وسيله

يا لوازم بودن به آن پرداخت

كه البته اوسط آن را مي شود از

طريقه عمل كرد پيغمبران يا پيغمبراسلام

يا امامان فهميد

كه واقعا اگر ايشان نمي بودند بشر چه مي كرد ؟

حقيقتا هر چه پيش ميرويم بيشتر

به ائمه احساس نياز مي كنيم

ولي حيف كه بشر هم قاتل خود است

هم قاتل انبياء و رسل و

هم قاتل جانشينان ايشان و مكذب ايشان است

الي يوم القيامه الا شذ و ندر

كه مورد لطف خدا و هدايت او هستند

ان شاء الله ما هم جزء آنها بشويم

اللهم ارزقنا

. ...

دسته ها :

صدق در ايمان و مومن بودن

خيلي مهم و ضروري است

و حتي حيات ايمان مومن است

به اين معني كه اگر دروغ گفت بايد بداند كه دروغ گفته و توبه كند

نه اينكه دروغ را صدق جا بزند

كه خيلي خطرناك است {براي حيات ايمان

}

بحث سر انس است

كه در حقيقت يك اثر توجه همان انس است

انس با مهرباني و نيكوكاري خيلي فرق مي كند

انس در اينجا همان صميمي شدن و

درد دل گفتن است

خدا ميفرمايد با من انس بگيريد و

از ياد من هروقت فارغ شويد زندگي تان تلخ ميشود

و البته اين ياد و انس بدرد خودمان ميخورد

نه اينكه خدا با ما مانوس مي شود و

از تنهائي در مي آيد ؟؟؟!!! نعوذباالله

خداوند تنها بوده و تنها هست و اين براي آن است كه

كسي در مقام خدا نيست

كه خدا بخواهد با او انس بگيرد

و اصلا احتياجي به انس ندارد

بلكه خدا مورد انس واقع ميشود

يعني ديگران براي اينكه به جائي برسند با خدا مانوسند

چون هم فقيرند هم ضعيفند

و هم محتاج انس كه خود احتياج به انس هم

يك مقامي است

در مراتب ذاني تا عالي آن

.

يك عارف بلند مرتبه يعني عارفي

كه به مراتب عرفان رسيده باشد

به مقامي مي رسد كه براي او

انس با غير خدا حرام ميشود

و اين حكم حرمت هم مورد عنايت خدا

هم هست و عذاب هم دارد

و درد غربت و دلتنگي رنج آور

عذاب دنيوي است

وحرف نزدن خدا با او عذاب اخروي است كه

از آتش جهنم براي عارف سوزاننده تر است

و هزاران بار درد مي كشد و مي ميرد

لذا مستوجب استغفار است

لذا حضرت محمد(ص) روزي هفتاد بار

يا بيشتر بعد از ارتباط با مردم استغفار ميكردند

كه ممكن است علت آن همان انس با

غير خدا يا توجه به غير خدا

حتي در حد خيلي كم يعني توجه كمي

كرده به مردم يا به دنيا و امورات آن ولي ممكن است

براي اين بوده كه مستوجب استغفار

شده كه در قرآن خدا دستور داد به استغفار

كه البته اين نظر من حقير است شايد

هم چيز دقيقتري بوده ولي لااقل به صواب نزديك تر است

كه توجه به غير خدا براي انسانهاي

واقعي حرام محض و مستوجب استغفار است قطعا

حالا دستور به استغفار براي پيغمبر از

اين مقوله بوده يا نه والله اعلم

خلاصه فرمود واستغفري لذنبك

استغفار كن اي محمد براي گناهت

و آيا به پيغمبري و عصمت او لطمه اي مي زند ؟

ابدا چنين نيست چون پيغمبر مقامش فرق دارد

. ....

اينكه علم معرفتي را گاهي مي گوئيم

يا متوجه مي شويم هم خود مستلزم استغفار است

اگر عارف باشيم

چون توجه به شقوق اين علم مي شويم

لذا آنهائي كه علوم معرفتي را ياد

مي گيرند و آگاه مي شوند

ولي هيچ يك از صفات يك مومن را ندارند

از جهت آنها هم در بند و دام شيطان هستند

مثل من كه گاهي مي فهمم خيلي چيزها

را و گاهي مي نويسم ولي انجام نمي دهم

اينها همه دام است گاهي هم از

مطلب خود يا شعري

كه در حال خاصي سروده ام تعجب مي كنم

يا لذت ميبرم يا مي خندم از اينكه كيف مي كنم

يا لذت مي برم يا متعجب مي شوم از

اينكه فلان مطلب به اينجا رسيده يا مي رسد

اين حالات همه شهوت است و مستلزم

استغفار و خدا هم در اين حكم براي اهلش عامل است

.

در عالم معاني هم فرو رفتن و فكر

را مشغول معاني كردن

و به تعبيري معنوي شدن خود انس با غير خداست

چون خداوند معنا نيست كه بخواهيم به آن بپردازيم

بلكه معنا را وسيله قرب به او قرار مي دهيم

معنا وسيله وصول به الله جل و علي است

نه اينكه در معاني فرو رفته و فكر را به آن پرداخته

و از ضياء معنا و از نور معنويت استفاده بكنيم

و فايده ببريم و

خلاصه در آن عالم كه يكي از عوالم بالاست

بمانيم و لذت ببريم

و از وصول به خدا باز بمانيم گاهي خيلي از

اهل معنا كه به اين بلا گرفتار شده اند

جزء مشركين گاهي جزء كساني كه اصلا خدا را

عبادت و بندگي نكرده اند

بلكه بندگي معاني كرده اند و گاهي جزء كساني

كه با معاني انس گرفته اند

و انس هم حاصل نمي شود مگر آدم اعتماد و

اطمينان به مونس بكند

و يعني توكل كند و تكيه كند و اعتماد كند پس

اعتماد و توكل و تكيه بر غير خدا كرده

و اعتماد و توكل و اطمينان و تكيه به معاني نموده

چرا چون اينكه از لوازم انس است و او با معاني

مانوس بوده و انس داشته

خلاصه جزء كسي مي شود كه به غير خدا اعتماد كرده

و غير خدا را مسبب عوالم دانسته و ناخودآگاه خود

را در ورطهء كساني انداخته

كه غير خدا را مسبب و باعث دنيا و مافيها تلقي

كرده و خسرالدنيا والاخره

. ...

حالا حساب كساني كه عمري با قوانين الفاظ و

معاني الفاظ سر ميكنند

و گمان ميكنند عبادت ميكنندكه معلوم است

...

آنهائي كه گفتيم به معاني مي پردازند منظور

به معنويت تمام امور و كائنات و به معناي عبادات

و دنيا و عوالم بالا و غيره اينطورند

واي بحال ديگران پس مگر لطف و اغماض خداوند به فرياد برسد

...

آنچه گفته شد هم حق است و هم واقعيت ولي پس

چطور خدا عدالت را اجرا مي كند

و آيا اگر بخشش فرمود بر خلاف عدل خداست

خير خداوند اگر هم ببخشد هم عين عدل اوست

چراكه خداوند و مقام خدائي اقتضاي آنرا دارد

كه ببخشد ولي اينطور نيست

كه بر خلاف عقل كه خود آفريده منظور عقل كل است قضاوت كند

و اين عدم خلاف قضاوت ناشي از اين نيست

كه خداوند نعوذ بالله محكوم مخلوق خود كه عقل است باشد خير

بلكه خداوند هيچگاه محكوم مخلوق خود نمي شود

و اصلا با خدائي او منافات دارد

بلكه آنچه مقرر فرموده عقل كل فرمان و حكم مي دهد

كه در حقيقت حكم عقل كل هم همان حكم خداست

يعني مي رسد به آن حكم و حقيقتي كه خدا

براي او معين فرموده

پس يفعل الله ما يشاء بقدرته مصداق پيدا مي كند

كه واقعا حق است اين مطلبي كه خودش فرموده و

اصلا جبري هم نيست

بدليل بالا و اصلا برخلاف عدل نيست

بدليل بالا

و اصل جبر و اختيار و

عدل و غير را

هم باعثش خداست و همه مخلوق اوست

دسته ها :

توجه در انجام احكام شرعي يا در خود احكام

آدم را از هدف كه تقرب به خداوند است باز ميدارد

لذا لفظا ازنظر قبول شرعي در نماز يا عبادت حكم اين است كه

قربتا الي الله باشدوبگوئيم ميگوئيم ولي اصلا تقرب ايجاد نميشود

يعني اصلا روح ما به خدا نزديك نميشود

چون حواس ماجانب درستي يا نا درستي در انجام و عمل حكم شرعي است

 

پس توجه اصل است

 

حالا چطور ميشود توجه را تعريف كرد و توضيح داد

فكر نميكنم با تعريف لفظ يا معناي توجه بتوان آنرا خوب فهميد

بلكه اين يك تجربه است كه خيلي هم اين تجربه را كرده ايم

در خيلي از مسائل ولي مصداق آنرا نميتوانيم بيابيم

 

تا در تعريف معناي توجه كه

واقعا چيست بياوريم

لذا همينقدر ميتوانيم بگوئيم كه تقريبا تمام فكر جانب يك موضوع ميرود

بدون اينكه يك قسمتي از فكر در موضوع ديگر غرق شده باشد

بلكه تمام فكر مثلا اگر صد قسمت است يا لااقل هفتاد قسمت

البته در برخي موضوعات اول صد قسمت توجه داريم

بعد كم كم در لحظه ئ بعد نود قسمت بعد لحظه سوم هشتاد بعد هفتاد ميشود

مثل موقعي كه برق رفته بعد كه مي آيد لامپ اول پرنور ميشود بعد كم كم نورش عادي ميشود

حالا درباره اينكه آيا انجام حكم شرعي در تقرب موثر است يا نه مسلما موثر است

اما بشرط اينكه با توجه به نزديك شدن بخدا باشد

يعني همان قربتا الي الله حقيقي نه لفظي يعني هدف نزديكي به خداوند است

كه ما دستور خدا را انجام ميدهيم نه اينكه توجه كنيم در اينكه آيا دستور را انجام داده ايم يا نه

مثل همان گاوي كه بني اسرائيل خواستند ذبح كنند

علماي بني اسرائيل هي شك كردند كه چند ساله باشد و رنگش چه باشد و

تا اينكه هي حكم خدا بر آنها بار شد و كار مشكل تر شد

بلكه دستور كه صادر شد انجام مي دادند بقصد اتيان امر مولا كافي بود

چون براي خدا رنگ گاو و شكل و سن او مهم نيست بلكه اتيان مهم است

..........

 

 

 

دسته ها :

بازگشت

درواقع هر چه عملي است نوشته ميشود}}

1-

 

در نص آيات قران مبني بر

ارتباط حضرت محمد (ص)

با الله (جل جلاله) در خلوت و تاريكي

و زماني كه آدمها در

خواب شبانگاهي هستند ...

بنظر ميرسد مهمتر از اين

عبادت درباره معرفت نفس

و بعد معرفت رب نبوده باشد

پس مهمتر آن برخاستن به

عشق ارتباط با خالق متعال و

مونس واقعي همه است .

حالا اين ارتباط چگونه موثر است

طبق سفارش و آموزش خود قرآن

كه كلام پروردگار است

و رفتار حضرت نبي اكرم (ص) بعد

از نزول آن آيات همان نماز شب است .

يعني يازده ركعتي كه آموزش

آن بما رسيده

وليكن براي وصول باين مهم تقويت

ميل به ارتباط با خداوند (جل جلاله)

مهمتر است

چنانچه خيلي ها يازده ركعت را بعلاوه

دو ركعت نافله نماز صبح را هم ميخوانند

و قلبشان و خود واقعي و حقيقي شان

خبر نميشود

مسلما اين روش هيچ تاثيري در رسيدن

و رساندن روح و انسانيت ما بمقصد ندارد

پس

اولا تقويت ميل به ارتباط با رب جل شانه

دوما = اقامه نماز قبل از اذان صبح

سوما = بهتر است كه يازده ركعت باشد

يعني هشت ركعت نماز شب دو

ركعت نماز شفع و يك ركعت نماز وتر

:{

مرادم از اين شرح اين است

 

كه تعصب بي تاثير

و تحجر نسبت به امر مستحبات

باعث كسالت

و دلزدگي و ملالت و نهايتا عدم مقاومت

در راهي كه انتخاب كرده ام

باعث ترك كلي آن نشود }

 

 

 

2-

توسط همان برخاستن شبانگاهي 

با مبل بارتباط و انس با پروردگار خود

خود پروردگار هدايتگر قلوب مومنين است

و ليكن آنچه در مرحله دوم ممكن

است موثر باشد

در راه تقويت روح انگيزه در قطع اين

مسير تلاوت و قرائت قرآن با عنايت

بمفاهيم آيات است

كه حتي الامكان بعد از هر فريضه

عادت شود از روي كتاب مقدس

قرآن خوانده شود

3-

 

و ضروري بلكه واجب است

نه مستحب موثر تر است

قضاي مافات از عبادات است

و عدم توجه بآن چه بسا اثر وضعي

خود را خواهد گذاشت ...

و توفيقش را بايد از

خدا خواست

4-

 

هر فريضه خواندن دعاهاي خاص

ايام خيلي موثر است

و البته براي رفع حوائج هم ادعيه

مخصوصه همان تاثير را دارد

مهم اين طلب است كه بدون طلب

و دعا كردن مسلما اين ارتباط

مستحكم تر نمي شود

با توفيق خداوندي

5-

 

جايش بسيار موثر است ...

رعايت بهداشت دهان و دندان و بدن

و استعمال بوي خوش و لباس

تميز بسيار موثر است

در انجام عبادات

6-

 

مربوط به فرائض هم

حتي الامكان اگر عادت

شود خيلي موثر است

7-

 

مخصوص مومنين خاص

مثل خواندن دعاهاي ايام

و ليالي مخصوصه

يعني دعاي كميل و ندبه و توسل و

زيارات قبور ائمه اطهار عليهم السلام

و لو از دور

8-

 

و سعي در كنترل آن اول زبان

بعد چشم و گوش و فكر

و درج خلاصه ماوقع خيلي در

اين قضايا كمك خواهد كرد

9-

 

وسعت و رعايت حقوق خانواده

و همدردي با خلق الله بوسيله

اعطاي كمكهاي مالي يا رعايت راحتيشان

و از خود گذشتگي

بسيار موثر است

البته در اين راستا صدقه دادن

در هر روز خيلي اثر مطلوب دارد

در رفع بليات از خود و عزيزان

از روح و جسم مادي و معنوي در حفظ ...

و نيز سوزاندن اعمال قبيحه و

وصول به اعمال حسنه

و تقويت روح كمك رساني به خلق الله

10-

بنا را بر انجام با ميل و

علاقه بايد گذارد

تا جلوي هرگونه كسالت و ملالت

و سوئ استفاده وهمي شيطان

از فكر و قلب گرفته شود

لذا در اين راستا بايد عشق

را زياد كرد

در مرحله بالا به الله جل شانه

اما اگر نشد حفظ روحيه عاشقانه

مهمتر است ...

اصل اكسير بايد كسب و تقويت شود .

بنا را بر خدمت رساني بنحو

دقت بر اعمال در ساعات شبانه روز

انجام برخي مستحبات اعمال

سعي در انجام نوافل

ممكن است جزئي باشد ولي در

انس با دعا خصوصا بعد از

در مرحله سوم كه البته مهمترين مراحل است

از آنجايي كه سفارشات بسيار

دسته ها :

 

خداوند هيچ سالي را تكراري قرار نداده است

به اون معني كه ما از تكرار ميفهميم

و اين شباهتها دراوقات است

 

كه ما سال و ماه و هفته و ايام را تكرار فرض ميكنيم

درحالي كه حتي ماه و هفته و ايام و حتي ساعات و دقائق و لحظه ها

دوباره ايجاد و خلق شده اند

و همه تازه و نو هستند

و هيچكدام دوباره و كهنه و تكراري نيستند

حالا با اين نگاه كه حقيقي و واقعي ست

حال خود را ببين و عمر و فرصتهايت را نظاره كن

...

اكنون چه تصميمي داري؟

براي لحظه ديگر يا دقائقي نو و يا روزي تازه تر؟

 

 

 

 

 

 

دسته ها :

يكي از عوامل حفظ تعادلات تصميمگيري و عملكرد صحيح

دور از خطاهاي مشكل ساز

يادداشت است .

كجا بوديم ؟

ازكجا شروع كرديم

!

چگونه تصميم به اين مسير گرفتيم

 

چه عواملي باعث عزم ما شد

/

آيا آن صحيح بود

؟

يا اصل فكر وريشه ها و مسبباتش همه غلط يا

بي ملاحظه و بي مطالعه وسست بوده /؟؟

!

شاقول كاركجاست و آمارم چيست ؟

همه را

يادداشت برداري كردي ؟ > پس مشكلت كمتر است

جبران پذير است وحل شدني ست

.

 

دسته ها :
X