معرفی وبلاگ
یکی از عوامل حفظ تعادلات تصمیمگیری و عملکرد صحیح دور از خطاهای مشکل ساز یادداشت است .
دسته
یادداشت
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 73565
تعداد نوشته ها : 54
تعداد نظرات : 7
مناجات منظومه امام علي عليه السلام

دریافت کد نوا
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
چرا اين واقعه كه در سال 61 هجري قمري رقم خورد پس از 14 قرن مستحكم به جا مانده؟ وقتي پديده اي جنس ماندگاري هم به لحاظ كمي و هم به لحاظ كيفي به خود مي گيرد اگر قرار باشد آن را مورد ارزيابي قرار دهيم لازمه اش اين است كه نسبت به جوانب و اطراف آن اسراري كه وجود دارد شناخت حاصل كنيم.بايد آثاري كه در آن دوران به جا مانده را به طور جدي مورد توجه قرار دهيم بدون ترديد در رابطه با حادثه و واقعه بزرگ سال 61 هجري قمري جداي از تعاليم وحي، معارف قرآن بعثت انبياء، رسولان الهي و فيض عترت طاهره نمي شود دريافت درستي از نهضت عاشورا به دست آورد.عاشورا در پس زمان تحقق مي يابدبايد اين واقعه عظيم را به خوبي بشناسيم به طوري كه زماني كه نوبت را خوب درك كنيم مي توانيم به سهم اين واقعه دست يابيم.ايد نسبت به رسالت رسولان الهي شناختپيدا كنيمر سايه اين درك و معرفت مي توان وارد عرصه كربلا شد به گونه اي كه اگر كسي با اين نگاه وارد شود حضرت صديقه (س) يك شاهكار و يك استثنا به حساب مي آيد به طوري كه تمام هستي را در زمان كميت و كفيت در يك نيم روز حبس كرده است و تمام موجوديت آفرينش را در يك قلمرو جغرافيا كه همان كربلا باشد گنجاندند.اين بزرگوار اين مسئله را به چالش كشاندندايشان در يك نقطه بسيار محدود اواضاع را به نمايش گذاشتند و در اين نگاه براي ورود به عرصه كربلا به چند لازمه اساسي و مقدمه مبنايي نياز داريم.ابتدا اخلاص نياز است كه در سايه آن در اين ميدان داده مي شودكربلا يك حقيقت و پديده نيست كه شمابه اعتبار دانش و آگاهي نسبت به ساير حوادث تاريخي به آن برسيد.حادثه حضرتسيد الشهدا همجنس تمام زندگي عترت طاهره استعلم و آگاهي غني و عمقي اطراف اين حادثه بزرگ اتفاق افتاده است مثلاً در بين همه حوادث تاريخي حادثه اي به تلالو عاشوراي 61 قابل رصد كردن براي جامعه بشري نيستحوادث شگفت انگيزي مثل روز غدير حضرت اميرالمومنين(ع) موجود است كه جايگاه مبنايي و اصولي دارد كه اگر فهميده بود بر اساس خواست پيغمبر در غدير مي ماندند و به محرم نمي خوردند اما وقتي فهم درستي از غدير وجود نيامد خطا و انحراف در جامعه اسلامي شكل گرفت و مردم از كنار انحراف ها عبور كردند.بدون ترديد نه ضرورتيبراي وجود حماسه و نه ضرورتي براي خلق فاجعه به وجود مي آمداگر جامعه اسلامي و امت اسلامي بر پاي مبناي قرآن سنت و عترت طاهره حركت نكنند انشقاقدر آن به وجود مي آمد در كربلا هيچ چيز متوسطي وجود ندارددر كربلا در يك طرف فاجعه است و در يك طرف براي بشر در اعلا درجه حماسه وقوع يافته است، حماسه اي كه در كيفيت و اثر بخشي آن همتايي وجود ندارد.در كربلا جاي اصغر نيست بلكه در كربلا همه اكبر هستنداگر در كربلا امكان دلالت مردم به خواست خدا فراهم نمي شد راه توحيد در روي نيمكره زمين براي هميشه بسته مي شد در كربلا حضور همه جانبه همه را با هم مي بينيم به گونه اي كه در خميه گاه حسين ابن علي (ع) هيچ چيزي را كم نمي بينيم يعني اگر اهل سعادت از اول در اين صحنه حضور داشتند با سعادت نيز حركت كردند.هر نمونه اي كه بشر به آن بهعنوان الگو نياز داشته باشد را در كربلا مي بينيم.تمامي موجوديت طاغوت با تمام ابعادش به چالش كشيده شده از سوي ديگر خواصي در جامعه وجود دارند كه آن ها از مفاخر اسلامي به حساب مي آمدند .افرادي كه به تدين و تقوا معروف بودند بالاخره كارشان به جايي رسيد كه با رمز لا اله الا الله سر از حجت خدا جدا كردند.همه وجود حسين (ع) را مي شناختنداگر كسي هم حضرت امام حسين(ع) را نمي شناخت و در صحنه حاضر بود امام حسين (ع) كربلا را صحنه خود قرار دادند.حضرت سيد الشهدا را قطعه قطعه كردند به گونه كه پيراهن اين حضرترا پاره كردند و بايد گفت كه چه ضرورتي داشت چنين امري را انجام دهند مگر اين مسئله براي آن ها ارزش افزوده داشت!آن ها اعتقادات ديني را به غارت گذاشتندآن ها ارزش هاي ديني را به غارت بردند به گونه اي كه سر از حجت خدا جدا كردند و بعد از بازگشت احساس شرافت مي كردند.چه جريان تربيتي در جامعه وجود داشت كه سر از حجت خدا جدا شود.اگر اين ها معلوم نشود كه كربلا در چه جايگاهي قرار بگيرد ممكن است يك فاجعه اي را در سيماي ديگر به اهل توحيد و به اخل يكتا پرستي تحميل كند لذا اصلاً اين حرف را كربلا را نادان ها درست كردند درست نيست بلكه منحرفين كربلا را درست كردند و كساني كه ارزش هاي تقلبي را به جاي ارزش هاي اساسي ديني در وجودشان نهادينه كردند.اين منحرفينبينايي دل نداشتند و نكته اساسي اين است كه اين مردمان كه در صحنه كربلا حاضر شدند بيشترشان از طريق مسلم بن عقيل با امام حسين(ع) بيعت كرده بودند واين ها كساني بودند كه با قصد قربت زندگي شان را فروختند مركب و آذوقه فراهم كردند تا در حين ورود  امام حسين(ع) در ركاب وي بجنگند. اما مي بينيمكه مسلم بن عقيل كه فرمانده شجاع با اقتدار ، يك استراتژيست توانمند و با همه ويژگي هايي كه دارد رفتار مردم عراق طوري است كه قانع مي شود و از امامحسين(ع) دعوت مي كند كه به عراق بيايد و اگر امام حسين(ع) نامه هاي دعوت را از سوي مسلم بن عقيل نمي گرفت هرگز به مردم عراق اعتماد نمي كرد.اما همين مردم چون بينايي دل و بصيرت نداشتند منتظر اباعبدالله بودند و دشمن كهبا برنامه بود عبيدالله را به جاي امام حسين(ع) به آن ها غالب كرد و دليل اين كار اين است كه آن افراد تابع يافته هاي سرشان بودند و كوتاه انديش بودند و بعضي از آن ها در موضع هاي بالا خود شوق ميزان و مبنا قرار مي گرفتند و به دنبال امام حق نبودند يافته هاي سرشان آن ها را مديريت ميكرد، وبينايي دل يافته هاي سر را ويراستاري مي كرد، همه مردم وقتي عبيدالله واردقصر حكومتي شد فهميدند كه وي امام حسين(ع) نيست.همين مردم در يك فاصله بسيار كوتاه با همان امكانات وارد كربلا شدند و مهم ترين فاجعه خلقت را درست كردندچرا بايد اين اتفاق بيفتد، اين چرا مهم است زيرا بايد خواص و اخصخواص جبهه باطل را بشناسيم و آن چيزي كه باعث شد اين ها به دامن اين انحراف غلطان شوند چه چيزي بود.مثلاً شخصيتي مثل عمر بن سعد ابي وقاص يك انسان معمولي نيست، حب دنيا و رياست پيدا كرده و وقتي او را ترغيب و تحريك كردند در موقعيتي قرار گرفت كه بين رسيدن به سعادت و دنيا خودش نتوانست انتخاب درست انجام دهد تا جايي كه امام حسين(ع) وقتي دعوتش كرد كه البته اين فراخوان ابي عبدالله از عمر بن سعد بسيار با معنا بود.امام حسين(ع) براي چه عمر بن سعد را در شب هشتم دعوت كرد؟ آيا مي خواست پروتكل الحاقي بهقيامش بدهد؟ آيا مي خواست عمر بن سعد را قانع كند تا برود با نمايندگي حاكميت طاغوت بني اميه مفري براي برون رفت از اين بن بست پيدا كند؟ تمام زواياي تاريخ كربلا را از زبان هر انسان معاندي كه كتاب نوشته مي بينيد كه اين مسائل نبوده است.حضرت سيد الشهدا عمر بن سعد را براي اين دعوت نكرد كه با وي گفتگو كند و يا اين كه با وي با تفاهم برسد و يا يك قاعده برد برد رامديريت كند بلكه حضرت سيد الشهدا عمر بن سعد را دعوت كرد تا با او گفتگو كند و تمام پيشينه وي را در پيش رويش قرار دهد و بعد با تمام قلب رحماني خودش او را به طرف سعادت دعوت كند.آمدن عمر بن سعد هم در سرنوشت اثر نداشت وهيچ اتفاقي نمي افتاد اگر اين نشست برگزار نمي شد اما آن چه كه ظهور رسيد در اين گفتگو اين بود كه اولاً اين گفتگو مذاكره نبود بلكه انزار بود و آن كسي كه انزار مي كند در موضع قدرت و اقتدار قرار گرفته است.امام حسين (ع) به كربلا آمده بود و در اطرافش كمتر از 100 نفر يار قرار داشت اما هر كدام از اين 100 نفر يك كره زمين بودند اما بني اميه هم 40 هزار شبهه آدم به دشتقاضبيه فرستاده بود و اگر اين دشت ظرفيت بيشتري داشت 4 ميليارد مي آوردند چرا؟ زيرا مهار كردن علي اكبر ، قمر بني هاشم و .... در قاموس هويتي خودشانبا آمار و عدد قابل مقايسه نبود .من از شما به عنوان نماينده قشر جوان انديشمند سوال مي كنم كه وقتي زينب كبري (س) از كربلا راه افتاد تا به مدينه رسيد آيا زينب (س) اسير بود و يا بني اميه اسير شاخصي دارد و اسارت زماني براي كسي به وجود مي آيد كه يعني كاملاً سيطره حاكميت باشد.در تمام اين مسير حضرت زينب كبري(س) خطبه ميخوانده و يا حضرت زين العابدين(ع) خطبه مي خواند، تندي تشر و استيضاح بر پايه فكر و انديشه و عزت بوده كه حضرت زينب(س) به حضرت زين العابدين (ع) مي گفت تا وي بگويد و بعد از كمتر از 40 روز شيرازه حاكميت بني اميه را به هم ريختند به طوري كه نه در شام و نه كوفه نتوانستند آن ها را نگه دارند و عاقبت نقشه آن ها عملياتي نشد و خلق فاجعه در رابطه با حضرت زين العابدين (ع) عملي نشد و آن ها اسير زينب كبري (س) بودند و اصولاً اسير آن كسي است كه عزتش را از وي مي گيرند و آيا در تمام زواياي زندگي حضرت زينب (س) يك جا استرس و اضطراب مي بينيد؟ ابدا و اصلاً اين طور نيست.در روز واقعه هم عمرسعد وارد شده و امام حسين(ع) وي را احضار كرده است و وي حجالت مي كشيد كه بيايد و لذا نگفت كه شما بياييد به محل ما تا گفتگو كنيم و عمر بن سعد هيچ شرطي تعيين نكرد و محل آن جايي بود كه ابي عبدالله مشخص كردند براي اين كه امام حسين (ع) رعايت وي را كرده باشد يك حائلي را قرار دادند اما در تمام اين گفتگو كه از هويت عمر بن سعد به عنوان نماد يك فاجعه پرده برداري شد و همچنين وي از محل تفقص سيد الشهداداشت به هدايت مي رسيد كه بي عقلي كرد و به شقاوت رسيد و پشت به سعادت كرد.اين جا جلسه از جنس انزار است و نه جنس مذاكره براي مصالحه و اگر قرار بود اين اتفاق بيفتد حضرت سيد الشهدا اصلاً حركت  نمي كرد  و نتيجه مذاكره اين بود كه اگر قرار شد يزيد بيايد و حاكم شود و تمام جريان زندگي مردم را توليت كند و رهبري مردم را به عهده بگيرد بايد فاتحه اسلام را خواند و هرگزكسي مثل من(امام حسين (ع) ) با يزد بيعت نخواهد كرد و بعد از آن نيز همه قضايا شكل و جنس ديگري به خود مي گيرد و ابي عبدالله با تمام هستي و هويت خويش آمد يعني گويي يك نظام غربالگري را كه همه خيرات را يك جا در خميه خودش برده است، در بسياري از رفتارهاي سيد الشهدا وقايع مبنايي متصله به دنياي سياسي كاري، حقه بازي و سياست زدگي را نمي توانيد بفهميد.چرا امام حسين (ع) زينب كبري (س) را با خودش به كربلا برد؟ ميدان جنگ وقتي شما رد پاي اين كاروان را مي گيريد و قبل و بعد حادثه را مي بينيد برنامه داران برانداز زد توحيد به يك حقيقت دست يافته بودند كه بهترين فرصت براي از بين بردن و انهدام شيرازه اهل بين نبوت در اين مكان برايشان فراهم شده. كار بنياميه هم بي نقص بود و اگر كار آن ها به بن بست رسيد به خاطر اتصال به غير ابي عبدالله و مديريت الهي  برخواسته از جان وي و كتاب و رسالت پيغمبر خدا بود برنامه به برنامه خورد و هيچ بي برنامگي در كربلا وجود نداشت.وقتي امامحسين(ع) به راه افتادند خيلي ها افكار مدرن داشتند و از روي خيرخواهي به آن حضرت مي گفتند راهت را كج كن خانواده ات را نبر و يا اگر خانواده ات را مي بري حضرت زينب را با خود نبر و وقتي شما صفوف انسان ها را نگاه مي كنيد بعضي ها از سر خيرخواهي مي گفتند و بعضي ها نيز از روي برنامه داري مي گفتند اما محصول خيرخواهي اين ها و با برنامه دارها يكي بود و آن اين بود كه در كربلا اگر نسل آن ها و يا توصيه هاي آن به نتيجه نمي رسيد يك جاي كربلا لنگ بود.آن ها مي گفتند زينب (س) را به كربلا نبر تا جايي كه قلب آن حضرت اندوه ناك شد اگر چه آن افراد استدلال قرآني مي كردند و مي گفتند نرو اما آن ها بزدل هايي بيش نبودند و همين اين كه فكر مي كردند اگر با يزيد مصالحه نشود آفرينش به هم مي خورد و زلزله قيامت مي شود و همين بي غيرتي هااما آن چه كه در مقابل اين افراد قرار مي گرفتند افرادي بودند كه مي گفتندآقا چرا خودتان را در كام اين گرگ ها و خون آشام هاي بني اميه قرار مي دهيم ما كه زورمان به آن ها نمي رسد و اكنون كه شما حركت مي كنيد به سمت آنها يزيد بمب اتمي دارد سازمان هايي دارند بين المللي اما شما چه چيزي داريد افكار عمومي دچار ترديد شده بود. آن هايي كه اين سخنان را مي گفتند از هلاكت و سعادت مفهومي را درك نمي كردند درك درستي از هلاكت نداشتند و سعادت نداشتند تاريخ ثابت كرده كه كربلا اگر جايگاه هلاكت بني اميه است و در جبهه حسين بن علي همه اش سعادت و حيات بوده است و بعد آن ها مي گفتند كهزينب كبري را با خود نبر و پشت اين حرفا خيلي معناها بود بعضي ها با پز روشنفكري مي گفتند زينب ناموس خاندان عصمت است، زينب نبايد برود در ميدان كربلا زيرا پرخطر است بلكه بايد در خانه پيغمبر بنشيند، آيا واقعاً اين افراد نگران حضرت زينب بودند؟ و اين پزهاي روشن فكري را كه اكنون مي دهيد چرا آن روزي كه شترسواري مي كرديد نگفتيد چرا آن ظلم را به خانه پيغمبر كرديد و چرا آن جسارت را به خانه پيغمبر كرديد؟ اگر شما غيرت ديني داريد و اگر انسان بوديد و نگران حضرت زينب بوديد كه زينب را ناموس پيغمبر مي دانستيد مگر خودتان مرده بوديد كه  زينب رفت خودتان هم با آن ها مي رفتيد.بسياري از كساني اين سخنان را مي گفتند حضرت سيد الشهدا را بر روي سينه پيامبر اكرم ديده بودند و عبارت هاي پيغمبر را با صوت و لحن خود پيامبر در گوششان بود و اگر شما نگران زينب بوديد شما بي غيرتي كرديد و نرفتيد و جبران بي غيرتي شما حماسه زينب بود. آيا شما اگر برآورد مي كرديد كه چنين حادثه اي به وقوع مي پيوندند چرا حق و باطل را تشخيص نداديد و اگر در برنامه بوديد مثل دو لبه يك قيچي با بني اميه هم طراز بوديد عليه امام حسين(ع)، ادعاهاي تاريخي تان را ثابت كنيد در كربلا هلاكتي اتفاقي نيفتاد وقرآن هم همين وعده را مي دهد و مي گويد خدا مشتري است و كربلا بازار خريد جان هاي مومنين صالح است.حال بگوييد چرا زينب كبري به كربلا نرود آيا كربلاي بي زينب مفهوم دارد زينب بي كربلا شناسنامه اش كجا بود بي غيرتي شمارا در شهرتان جا گذاشت و حضرت زينب وقتي وارد كربلا شد در سايه دو امام معصوم كربلا حادثه خود را مديون حضرت زينب است و نه كربلا و تمام كربلا بر گُرده حضرت زينب راه افتاد و از شام به مدينه حركت كرد.عدم پذيرش ظلم و ستمدرسي است كه حضرت سيد الشهدا در كربلا به قيمت شهادت خود و اهل بيتشان پذيرفتند و گاهي اواقات با تفسيرهاي نادرستي ازواقعه كربلا امكان دارد به اشتباه بيفتيم و اگر اسمش را نفهميم مي شود بدفهمي گذاشت و آيا واقعاً به غير از اين پيغامي كه حضرت سيد الشهدا دادند يعني هيات من ظله چيز ديگري ازمحرم 61 براي ما باقي مانده است يا خير؟يك بخشي اين است كه دشمن بخواهد بدبفهمد چون از تلالو عاشورا خسارت مي بيند لذا بايد به آن خرافه اضافه كند چون اگر خورشيد عاشورا تابان شود پرده هاي كفر گناه و شرك مي افتد.برخي از تفسيرها از سر ناآگاهي است البته گاهي اوقات اين ناآگاهي جنس محبت به خود مي گيرد يعني خيال مي كنند محبت زياد به حسين بن علي (ع) نشان دادن رفتارهاي ناهنجار است كه البته اين ها در ترازوي اهل بيت جايي ندارد، ضمن اين كه گاهي اوقات اين تفسيرها از سر غفلت است و بدتر از آن اين است كه اينمال انديشان گاهي اوقات به دليل هيجان زدگي و تحت جو قرار گرفتن و مصلحت انديشي هايي انجام مي گيرد كه مشخص نيست ريشه اش كجاست.وارد حريم كربلا شدنو تكه اي از آن را برداشتن و به استخدام درآوردن براي جا انداختن يك مطلب اشتباه فاحش است.كربلا ترازوي عمل همه است و اگر آن ميزان و معيار است بايدهمه را با آن اندازه گيري كرد تصريح كرد: نبايد براي سيدالشهدا تعيين هدف كنيم، حضرت سيد الشهدا اهداف، استراتژي، راه و روش و مكانيزم هاي نهضت اصلاحي خود را معين كرده لذا ما هر چه به آن اضافه كنيم ظلم است و باور كنيد كه ظلم آن بيشتر از آن ضربه است كه شمربن ذوالجوشن؟ زده.شرايط كربلا يك شرايط بسيار استثنايي و بي تكرار است، هر درس كه بتوان از انبيا عظام راگرفت مي توانيد از كربلا بگيريد اما كربلا در يك وجوهي جامعيتي دارد كه عرصه حضور همه ي پاكات و صالحات است.قطعاً در كربلا درس پاك بازي و اعتقاد واعتماد به غير، در درجه اول است و پس از آن اخلاص در عمل قرار دارد كه به هيچ نوع ناتواني اعتقادي در اعضاي تشكيل دهنده كاروان سيد الشهدا پيدا نمي شود. سومين درس كربلا رسوايي مدعيان است به اين معنا كه كساني كه خوش نام وخوش سابقه بودند در كربلا منهدم و متلاشي شدندكربلا فرصت زندگي دادن براي كسي است كه دنبال زندگي است و حيات باشد به طور مثال مي توان به حر بن يزد رياحي اشاره كرد، وقتي كه در مقام توبه كننده صحبت مي شود همه افراد در درجه پايين تري از حر بن يزد رياحي قرار مي گيرند و حر معناي تواب مي شود وشايد اگر ارتباط و حياني بين زمين و آسمان برقرار بود و اين نبود براي جنسابوالحر آيه بيايد.آن حري كه ما مي شناسيم به توبه اش معنا پيدا مي كند، يعني حريت برگشتن به جريان حق را پيدا كرد و خدا او را عفو كرد، ضمن اين كهسيد الشهدا واسطه او و خدا شد و در بين آن همه جمعيت حر بن يزيد رياحي بودكه چشمش را باز كرد با دلش تصحيح كرد و فهميد كه اشتباه كرده و پس از آن به طرف حق برگشت و مرود تاييد قرار گرفت.كربلا سند عزت و زندگي مومنانه در سايه شمشير نيست بلكه كربلا هيات من ظله استهر جاي زندگي اهله ما ، هر نسيمي از زبوني، وابستگي تعلق و انفعال بيايد در اردوگاه حسين بن علي(ع) جايي ندارد چون جهان بيني نهضت عاشورا اين است كه اساساً در دنيا چيزي برايتحمل ذلت وجود ندارد.در اين چند روز خيلي در مورد آيت الله مهدوي كني صحبتشد كه البته همه صحبت ها هم در جاي خود زيبا بود اما مرحوم مهدوي كني نبودمرحوم مهدوي كني عبد خدا و در قبضه قدرت خدا بود لذا به همه چيز معنا مي داد وقتي نخست وزير شود نخست وزيري معنا پيدا مي كرد وقتي كه وزير مي شد وزارت معنا پيدا مي كرد و وقتي به مجلسي مي رفت به مجلس هويت مي داد و اين ها هيچ چيز را به او اضافه نكرد بلكه او بود كه به همه عزت و شرافت مي بخشيد و اين را از مكتب سيد الشهدا آموخته بود كه زندگي دنيا ارزش تحمل ذلتو وابستگي را ندارد.چه بايد كرد تا شعار هيات من ظله و زير بار حرف زور نرفتن در جامعه ما نهادينه شود اين شعار در جامعه ما نهادينه شده است اما بعضي ها بايد خود را با آن تطبيق دهند.ما يك جامعه اي داريم كه در آن پيوستگي ولي و امت و وحدت كلمه امكان تحميل ذلت به اين مردم را نمي دهدكربلاي انقلاب اسلامي در دوران دفاع مقدس بود و شعار اصلي و اساسي آن دوران همين شعار هيات من ظله است كه سبب شد دفاع مقدس به فرجام برسد.دشمني كه امروز پيش روي جريان فكري حضرت ابا عبدالله پيروان مكتب اهل بيت و جمعيتشيعه قرار گرفتند، همان خشونت ها ، اسارت ها حتاكي ها و بي حيايي هاي بني اميه و بني عباس را دارند و رحم نمي كنند و اگر اين مردم تا كنون عزت خود را حفظ كرده اند به خاطر اين است كه آن ها نتوانستند سيطره پيدا كنند و همين شعار هيات من الظله بود كه تا به امروز باعث شده مهم ترين خطراتي كه متوجه انقلاب اسلامي بوده از بين برود.هيات من الظله كلمه عبور، رمز بقا و رمز عمليات ملت ماستدر همه صنف ها و گروه ها هستند افرادي كه گمان مي كنند ممكن است عزت از ناحيه غير خدا حاصل شود اما دشمن تا ما را به ذلت نكشاند يك امتياز هم به ما نخواهد داد و اين وعده قرآن است.البته اين به آن معنا نيست كه ما مذاكره و گفتگو نكنيم بلكه همه ي اين ها در منطق ما جا دارد و با شجاعت پاي آن هستيم و آن هايي كه  اين مسئوليت را دارند شاگردان مكتب عاشورا هستند اما هر جا كه نسيم تحميل ذلت بود بايد با قاطعيت به جنگ دشمن بروند چرا كه دشمن قدار زد دين زماني كه بفهمد جريان ديني هويت حسيني دارد عقيب نشيني خواهد كرد.كربلا مرگ نداردرمز ماندگاري كربلا در ظلم ستيزي آن است ، ابديت كربلا مربوط به ما نيست بلكه هر كسي در هر جايي كه بخواهد نسيمي از آزادگي بشنود كليد عملياتي حسين بن علي (ع) است.عزادار واقعي چه خصوصياتي دارد و آيا صرف رفتن به تكايا، مساجد و هيات هاي عزاداري مي تواندعامل اتصال ما باشد؟عزاداري حضرت حسين بن علي (ع) بايد با شكوه تمام برگزار شود چرا كه مراسم مربوط به سيد الشهدا از شعائر الله است و هر كسي به اين راه مي رود عبادت است ضمن اين كه مردم بايد اهتمام كنند كه حضور در اين مراسم را به شب هاي پاياني موكول نكنند.نكته ديگر بايد از ناحيه كساني رعايت شود كه براي اين مجالس توليد محتوا مي كنند ولازم است كه اين افراد از تحميل ذلت و عباراتي كه جنس و بوي ذلت دارد بپرهيزند چرا كه ذلت در زندگي حسين بن علي (ع) و يارانش جايي نداشت.رعايت ادب عزاداري از ديگر نكاتي است كه بايد مورد توجه قرار گيرد يعني اگر در محضر مقدس حضرت سيد الشهدا قرار گرفتيم با اين آداب و رفتاي كه از خود نشان مي دهيم مي توانيم لبخند رضايت را بر لبان سيد الشهدا ببينيم؟ لذا ميزان  اين موضوع به خود مابرمي گردد.نكته ديگر رعايت شفافيت در عبارات و شعاعر است و نكته آخر رعايتحال مردم است به اين معني كه مراسم در سر وقت برگزار و در سر وقت نيز خاتمه پيدا كند البته چيزهايي به  مراسم در خيابان ها اضافه مي شود كه اين ها در ساحت عزاداري اسلامي ما نيست لذا بايد مراقب اين نكته نيز باشيم.
دسته ها :
X